🇵🇸🇮🇷 🔰این قدرت حقیقی ایران و عمق انسجام جبهه‌ی مقاومت است... 🍃🌹🍃 🔹روز قدس، زبان روزه، اردوی جهادی، زیر تیغ آفتاب، در یک روستای دورافتاده، جایی که بعید است هیچ دوربینی ببیند. کنار محرومین، کنار اوستا کارهایی که کسب و کارشان را تعطیل کرده‌اند و آمده‌اند کمک به مردم بدهند، کنار طلبه‌ها و دانشجوهای با اخلاص. "مرگ بر آمریکا" را فریاد زدن در کنار کپرها، جایی که فقط خاک است و آسمان و چندتا بز و چندتا قلب که دستش راحت و آسان به آسمان می‌رسد. جایی که همه فشارهای اقتصادی دشمن برای تسلیم کردن ایران، روی شانه‌های او است که احساس می‌شود، روز قدس اینجا معنای دیگری دارد. 🔹روز قدس کنار اوس مجید پیرمردی با موهای سفید، بچه رزمنده شمالی که کمتر حرف می‌زند و بیشتر عمل می‌کند، یک طوری گمنام در میان جمع که اگر دقت نکنی او را نمی‌بینی، به قول سید محمد ساجدی که در خواب به یکی از رفقای جهادی گفته بود با اخلاص‌ترین نیروی جهادی‌تان را دریابید او همان اوس مجید است، قدرش را بدانید. (سید محمد ساجدی کیست؟ رفیق جهادی‌ام که در راه بازگشت از سفر اربعین و کربلا همراه خانواده‌اش در تصادفی پر کشید و مهاجر الی الله شد، مقتول فی سبیل الله شد، دقیقا روز ۱۳ آبان). روز قدس کنار دختران و زنان بشاگردی که همین که نام اباعبدالله را می‌بری صدای گریه‌شان بلند می‌شود. کوه صبرند، اما اهل بکاء بر کربلا و مصیبت سیدالشهدا. روز قدس کنار طلبه‌های با اخلاص و بی‌ریای منطقه، کنار حاج آقای مومنی که عمرش را خرج این منطقه کرد؛ مثل یک پدر، از زمان حاج عبدالله والی یار اینجا شد تا امروز، آن‌هم به خاطر یک جمله‌ی امام که گفت: «به داد بشاگرد برسید که امید است از این سرزمین سربازانی برای امام عصر (عج) بپا خیزند». 🔹روز قدس در بشاگرد که قطب تربیت نیروی انقلاب اسلامی بود و هست، قبل از آنکه نوبت به کشف مکران و سواحل ثروتمند نزدیک اینجا برسد. آری ما بر بستر یک ثروت بینهایت زندگی می‌کنیم، بدانیم یا نه. 🔹من شعار می‌دادم. بچه‌ها دو تا بلوک سیمانی گذاشتند که بروم روی آن‌ها شعار بدهم تا مردم تکرار کنند، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، خیبر خیبر یا صهیون، حیدر مدد، حیدر مدد، من می‌گفتم و دیگران تکرار می‌کردند برای اینکه از روی بلوک‌ها نیفتم یکی از اوستاها کمرم را گرفته بود، اوستامحمدرضا، یک اوستای آرام و بی سر و صدا. بعد از مدتی احساس کردم موقع شعار دادن ما در حالی که مرا نگه داشته شانه‌هایش تکان می‌خورد. گریه می‌کرد. همه فریاد می‌زدند و او گریه می‌کرد. یک لحظه احساس کردم روی دل‌های پاک و با اخلاصی ایستاده‌ام و فریاد "مرگ بر آمریکا" می‌زنم. 🔹این فریادهای برائت از حلقوم مردمی رنج کشیده و دردمند بلند شده، این صداها از دل‌های مؤمن و با اخلاصی برخاسته و حتماً زود هم به آسمان می‌رسد، آن‌هم برای مدد به محرومین و دردکشیده‌های و و و . قلوب این مردم از این نقطه‌ی دورافتاده‌ی ایران تا همه‌ی منطقه و و دنیای امروز، اشتراک‌شان به عمق توحید است، به عمق کربلا است. این قدرت حقیقی ایران و همه جبهه منسجم مقاومت است. ما با این قدرت تاریخ را فتح می‌کنیم. شک نکنید! ✍ علی مهدیان |