این روایت خیلی عجیب و جالبه با این روایت بهتر میفهمیم انفسنا و انفسهم یعنی چی
ابن عباس میگه
ی روز رسول الله به من فرمود خدا به من پنچ چیز و به علی هم پنچ چیز داد
به من جوامع الکلم و به علی جوامع العلم داد
مرا نبی و علی را وصی قرار داد
به من وحی و به او الهام عطا کرد
به من کوثر و به او سلسبیل داد
مرا معراج برد و برای علی آسمان را گشود تا همه را ببیند جوری که من به او و او به من نگاه کردیم
بعد ابن عباس میگه دیدم رسول الله گریه میکنه
عرض کردم یا رسول الله چرا پس گریه میکنید
فرمود دیدم حجابهای بین زمین و آسمان کنار رفت من و علی به هم دیگه نگاه کردیم و با هم صحبت کردیم و خدا با من در مورد علی صحبت کرد
مگه خدا چی فرمود که شما به گریه افتادید
اولین چیزی که گفت این بود
من علی را وصی و وزیر و برادر تو قرار دادم به علی هم اینها را اطلاع بده و البته او صدایمان را میشنید
من به علی اعلام کردم
امیر المؤمنین فرمود بی تردید و درنگ قبول کردم و پذیرفتم بعد به ملائکه امر کرد که بر او سلام کنن و براو مبارک باد بگن
رسول الله فرمود هیچ فرشته ای از فرشتگان آسمان نماند مگر اینکه به علی تبریک گفت و حتی دیدم ملائکه ی عرش سر پایین آوردن
از جبرییل پرسیدم چرا اینان سرهاشون رو پایین آوردن
جبرئیل گفت
تمام ملائکه در حال نظاره بر وجه علی هستند فقط ملائکه ی عرش محو خدا بودند حالا لحظاتی اذن گرفته اند که به وجه علی نگاه کنند
وقتی به زمین برگشتم خواستم اینها را به علی بگویم که او همه را به من خبر داد
فهمیدم قدم از قدم برنداشتم مگر اینکه علی هم از من با خبر بود
ابن عباس میگه گفتم:
یا رسول الله توصیه ای کنید
فرمود در دلت همیشه محبت علی باشد
🍃🌸🍃🌸🍃🌸