رضا کلاش به دست آمد دم در اتاق اسلحه.
قفل بود. از باراک پرسید:
«کلید دست کیه؟» دارت را پرت کرد و بدون این که برگردد، گفت:«نمیدونم. از کد خدا بپرسم!» دستگیره در آهنی را بالا پایین کرد. باز نشد.
از شدت خستگی، حوصله شام خوردن نداشتم.
رفتم خوابیدم. هر چند دقیقه یک بار، رضا با دستگیره بازی میکرد و داد میزد: «کسب نمیدونه کلید اسلحه خونه کجاست؟»
#برشیازجاده_یوتیوب📚
#شهیدمحمدحسینمحمدخانے#خادمعبدالمهدیhttps://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3