اورکت روی شانه هایش بود ،بدون جوراب . معلوم بود از نماز می اید وفرست نکرده بود سر وضعش را مرتب کند لبخند زدم ونگاهی به او امداختم ،قبل از اینکه حرفی بزنم با خنده گفت : وقتی در همین وضعیت مقابل خدای خودم ایستادم ونماز خواندم درست نبود به سر وضعم برسم خاطره ای از شهید سردار سلیمانی واز هم رزم شهیدش سردار شهید محمد حسین الهی جانشین اطلاعات عملیات لشگر ۴۱ ثار الله @MohammadHossein_MohammadKhani