آبـےعزیزمن ؛
- بیمار اتاق ِ شماره ۵۳ . فریاد زد : من گم شدم ؛ یکی کمک کنه !
- بیمار اتاق ۶۹ . با چشمان گشاد شده اش سکوت را میبلعید .