داستان
🔺
هیچ وقت نگو به ما ربطی نداره
«
داستان موشی در خانه صاحب مزرعه»
موشی در خانه صاحب مزرعه تله موش دید
به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد.
همه گفتند: تله موش مشکل توست به ما که ربطی نداره
مار در تله موش اُفتاد و زن مزرعه دار که داشت از اونجا رد می شُد رو گزید و زن مزرعه دار مریض شد
برای خوب شدن زن مزرعه دار ، مرغ رو سر بریدند و براش سوپ درست کردند
گوسفند رو هم برای عیادت کنندگان از زن مزرعه دار که مریض بود سر بریدند
زن مزرعه دار خوب نشد و مُرد که مجبور شدند حتی گاو رو برای مراسم ترحیم کشتند
موشی هنوز در مزرعه بود ولی مار ، گوسفند و حتی گاو » در تله موشی که مزرعه دار گذاشته بود و موش به همه اطلاع داده بود که کاری نکردند به صورت غیر مستقیم قرار گرفتند …
داستان موشی در خانه صاحب مزرعه
و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه میکرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر میکرد !
هیچ وقت نگویید تحولاتی که در خاورمیانه اتفاق می افتد به ما ربطی ندارد
اگر در حال حاضر به ما ربطی نداشته باشد
مطمئن باشید در آینده نچندان دور به ما ربط پیدا خواهد کرد.
https://eitaa.com/joinchat/3189571991C038827f505