‏بهبود رو که دیدم بغضم گرفت دختر جانباز اعصاب و روان گریه میکرد پدرش عصبی که میشد دیگه کنترلش دست خودش نبود دختره میگفت کتک خوردن و شکستن وسایل ناراحت کننده نیست بعدش بابام بهتر که میشه میفهمه مارو زده، میشینه یه گوشه گریه میکنه از پشیمونی و دعا میکنه بمیره... °طه محمّدی° @OfficialTwitTelegram