🔵 ــــ طعمه‌ی شیطان😈 💬✍🏻"باز"ی نزد پادشاهی زندگی میکرد و مجلس آرای شاه بود. روزی از قصر شاه فرار کرد و وارد منزل پیرزنی شد که آرد می‌پخت. 🔻پیرزن که نمیدانست چه گوهر گرانبهایی به منزلش فرود آمده، باز شاه را گرفت و از راه لطف و مرحمت! پایش را بست، بالهایش را کوتاه کرد و ناخن‌هایش را چید و مقداری کاه جلوی باز ریخت... 🔻شاه که از فرار باز ناراحت شده بود، درصدد پیدا کردن باز از دست رفته برآمد تا آنکه ردّپای مونس عزیزش را در خانة پیرزن پیدا کرد. 🔻شاه چون سر و وضع باز را دید، با افسوس گفت: این حالت سزاوار توست که از خانه‌ی شاه فرار کردی و به منزل پیرزن فرود آمدی. 🔻باز که متوجه عمل ناپسند خود شده بود، زبان به پوزش گشود و دست آخر گفت: بازی که تو پرورش دادی و غرق ناز و نعمتش کردی، هرگاه از نعمتهایت ناسپاسی پیشه کرد، او را ببخش. 📚منبع : مثنوی مولوی ـــ دفتر اول 💠💠دو نکته: ☑️اول آنکه کسانی که از درگاه خداوند فرار میکنند و نزد شیطان سر فرود می‌آورند، لایق همین عقوبتند. فرار از بارگاه الهی و تن ندادن به خواسته‌های پروردگار، با تن سپردن به گند خانه شیطان فاصله ای ندارد. ☑️دوم آنکه سرمستی و خوش گذرانی، عامل طغیان و تمرّد و سرپیچی خواهد بود؛ اما راه توبه باز است. ❣ارزش ما به زندگی در درگاه خدا و تن سپردن به فرمان های الهی است؛ آن را ارزان نفروشیم. 📘امام کاظم(ع) میفرمایند: «ارزش تو به اندازة بهشت است، خود را به کمتر از آن نفروش». 🚀 مطالب را به اشتراک بزارید 👍 ------🍃🌹🍃------ تلگرام ↙️ 🆔 telegram.me/khoderzaii سروش ↙ 🆔 sapp.ir/tarkkhoderzay ایتا ↙️ 🆔 eitaa.com/khoderzaii