درد يعنى به اتفاق خودت
سالها كنج خانه لم بدهى
دست از هر چه هست بردارى
دستها را به دست غم بدهى
درد يعنى كسى نباشد كه
در كنارش از عشق دم بزنى
دست خود را بگيرى و بروى
زير باران كمى قدم بزنى
درد يعنى در اين هواى تميز
ريه هايم نفس نفس بزند
درد يعنى گلوى باكرهام
دود را ناشيانه پس بزند
حق ندارم به او نگاه كنم
حق ندارم به فكر او باشم
آرزويم به باد رفته كه هيچ
حق ندارم كه آرزو باشم
باغ بودم كوير لوت شدم
خانهى تار عنكبوت شدم
شاعر عاشقانهها بودم
واژهواژه پر از سكوت شدم
دوستم دارى و نميدانم
دوستت دارم و نميدانى
عكسهاى تو را نمىبينم
شعرهاى مرا نميخوانى
به كجا مىبريم بىانصاف
من كه در بين راه مىميرم
تو كه يك دل شكستى اما من
به كدامين گناه مىميرم
سرزنش مىكنى مرا اما
به گناهم دچار خواهى شد
عشق وقتى تنيده شد به تنت
سخت بىاختيار خواهى شد
بعد ازاين در سكوت هستم تا
شعر از عمق باورم باشد
سادهتر مىكنم بيانم را
شايد اين شعر آخرم باشد
#سید_تقی_سیدی
📻
ریحانه ، رسانه تخصصی بانوان
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
╔━━━๑ღ♥️ღ๑━━━╗
@Reihaneh_alrasool
╚━━━๑ღ♥️ღ๑━━━╝