زهرا، دختر ۷ ساله ام ترسیده. تصویر حمله به صداوسیما را دید و ترسید. میگویم بنشین تا برایت قصهاش را بگویم.
رنگ صورتش سفید شده از ترس. نزدیک خودم او را مینشانم.
میگویم میدانی بزرگترین دشمنان انبیا در تمام این چند هزار سال چه کسانی بودند؟
میگوید اسرائیلیها؟
میگویم
هزاران سال است که یهود انبیا را اذیت میکنند، ولی مومنین قدرت مبارزه و از بین بردن آنها را نداشتند.
فیلم خانم امامی را به او نشان میدهم. میگویم دیدهای که وقتی یک زن صدای انفجار را از پشت سرش میشنود که جیغ میزند؟
سر تکان میدهد.
میگویم این زن را نگاه کن، ببین نه جیغ میزند، نه فرار میکند.
او را میبینی که چقدر قوی است؟
ما وقتی به خدا بگوییم که قوی هستیم، مثل آن کسی هستیم که آنقدر ورزش کرده و قوی شده که میگویند این بار سنگین را تو ببر تا قله کوه.
حالا ما، زنان و کودکان و مردانمان با نشان دادن قدرتمان داریم به خدا میگوییم روی ما حساب کن. این بار را بگذار روی دوش ما تا به قله برسانیم.
میبینم که گونههایش گل میاندازد، میبینم که جان میگیرد و چشمانش برق میزند، میبینم که دلش گرم شده و تصویر زن تراز مسلمان مقابل چشمانش جان میگیرد، زنی که در برابر چشمان همه دنیا رجز میخواند، بیآنکه بلرزد حتی.
دلم میخواهد به او بگویم این معنای استغاثه است، اینکه دست بلند کنی و بخواهی که خدا بار انبیا را بر دوش تو گذارد، پس با اضطرار دست بلند کن. و خدای بزرگ این روزها همین را از من و تو و ما میخواهد، پس از آن باز میکند درهای آسمان را و امدادش خواهد آمد.
به زهرا میگویم که ببین خبرنگاران اسرائیلی را که چگونه میگریزند و خبرنگار زن ما بیهیچ تکانی رجز میخواند، آیا کمک خدا را ندیدی در صلابت این زن؟ نمیشد یک مرد نشسته باشد جای او؟ اما حالا که صدای وحشیگری دشمن از زبان یک زن به جهان رسید اثرش خیلی بیشتر است، قرار بود دشمن تحقیرمان کند، اما حالا بزرگ شدیم و عزت گرفتیم.
زهرا و زهراها میترسند این روزها، اما بزرگ میشوند در میان انبوه مفاهیمی که برای دانستنش باید کلاسها میرفت
و طرح درسها برایش نوشته میشد و در آخر هم
معرفتی که در میدان بدست آید کجا و معرفتی که در کلاس درس؟
نوشته: خانم فاطمه آراسته
#روایت_انسان
#خط_خیبر
#استغاثه
🆔️
@Revayate_ensan_home