📍 فصل چهارم _ قسمت اول
🟠
دو نگاه به دعوت حسین (ع)
در بصره، صدای حسین شنیده شد.
نماینده امام بهدست یزید بن مسعود تمیمی رسید، و او برخلاف بسیاری از خواص، بیدرنگ واکنش نشان داد.
📌 او بزرگان قبیلهاش را گرد آورد.
با بیانی روشن، مواضع خاندان پیامبر و بنیامیه را مرور کرد.
و با قلبی مطمئن، اعلام کرد:
«سوگند به خدا، با تمام توان در یاری فرزند پیامبر کوتاهی نمیکنم.»
🔻 او نمایندهای از بصره فرستاد،
اما نامهاش به حسین دیر رسید.
و خودش هم، بهعلت سرعت وقایع، پیش از رسیدن به کاروان، فرصت حضور را از دست داد…
❗️شجاعت بود، ایمان بود، تصمیم بود…
اما زمان منتظر نماند.
📌 در همان بصره، اما چهرهای دیگر هم بود: منظر بن جارود
نامهی امام را گرفت،
و بهجای پاسخ، فرستادهاش را تحویل ابن زیاد داد.
🔻 چرا؟
گفت: دامادم (عبیدالله) حاکم است و من به خطر نمیافکنم.
❓
ما امروز چقدر از یزید بن مسعود یاد گرفتهایم؟
وقتی وقت تصمیمگیری فرا میرسد،
آیا مثل او قیام میکنیم؟
یا مثل منظر، بهخاطر نسبتها، مقامها، یا توجیهها، حقیقت را تحویل دشمن میدهیم؟
#ماجرای_حسین
#روایت_انسان
#فرو_الی_الحسین
🆔️
@Revayate_ensan_home