🌱روایتی صمیمانه از دورهمی کرمان
#روایت_اهالی
از صبح بدو بدو صوت های عقب مانده ی فصل 6 را گوش میدادم که اگر صحبتی ازشان به میان آمد حداقل توی باغ باشم!
با خودم میگفتم یک درصد اگر به کافه کتاب برسم و ببینم جز من کس دیگری نیامده چکار کنم؟ آن هم منی که در جمع های مهم، مضطرب و خجالتی ام. بروم جلو به اساتید بگویم روایت انسانی ام یا گشتی توی کتاب ها بزنم و زیر چشمی حواسم بهشان باشد؟
حتما دومی دور از مهمان نوازی و ادب بود. می گفتم کاش حداقل 7. 8 نفری بیایند.
با ده دقیقه تأخیر رسیدم. دیدم دارند بیرونِ در، صندلی خالی میکنند. وا رفتم که حتما کسی نیامده و هنوز شروع نکرده اند که تازه دارند صندلی میچینند اما وارد که شدم پر از شوق شدم، بالاخره بعد از ساعت ها نگرانی توانستم نفس راحتی بکشم . تعداد را نشمردم اما همین که توی ردیف های آخر فقط جا بود، همین که آن صندلی های دم در برای این بود که جمعیت از انتظارشان بیشتر آمده بود، همین که استاد نخعی وسط صحبت شان بود و معلوم بود سر وقت دورهمی شروع شده خیالم را راحت کرد.
هم ذوق زده بودم که بعد چند سال شنیدن و دیدنِ مجازی، استاد نخعی دقیقا روبرویم ایستاده اند و صحبت میکنند هم خنده ام گرفته بود که یکی دو دقیقه ی اول از هیجان پایاهم میلرزید.
به حضار که نگاه میکردم دلم گرم میشد. ندیده و نشناخته، دوستشان داشتم به خاطر آن زبان مشترکی که بینمان بود .
همین که با خودم گفتم کاش کسی همه ی ما را با هم آشنا و به هم وصل میکرد، لیستی به دستم رسید که باید اسم و شماره در آن مینوشتیم برای ملحق شدن به گروهی متشکل از روایت انسانی های کرمانی.
بعدتر که فهمیدم بانیِ این دورهمی یکی از خودمان است نه از تیم روایت انسان، خوشحال شدم. خیالم جمع شد که حداقل یک نفر پایه ی کار است، بالای سر این جمع است و حواسش به خیلی چیزها هست . چقدر از او متشکر بودیم.
استاد هم از طرف خودشان، به ایشان و به مسئول کتابشهر، هدیه ی متبرکی از حرم امام حسین دادند ، که ما را بیشتر مرید و مدیون تیم روایت انسان کرد.
اگرچه ما باید میهمان نوازی میکردیم و صاحب سخن را بر سر ذوق می آوردیم اما خود استاد و آقای دعاوی و خصوصا آقای هاشمی تا آخر، سرزنده، لبخند به لبمان می آوردند و یخمان را باز میکردند و شیرینی این دورهمی را چند برابر میکردند.
در آخر هم لبخندی از ته دل به دوربین زدیم، به جای سیب گفتیم
#هم_رویاییم و قابی از این دیدار ماندگار کردیم.
تیم روایت انسان رفت و ما ماندیم و آرزو و امید هایمان برای جمعی که بالاخره شکل گرفت. الحمدلله و بسم الله...
🆔
@Revayate_ensan_home