او که رفت و برنگشت از راه عشق / او که شد عباس زینب در دمشق پا به‌پای گریه‌های مادرم / اشک می‌بارد ز چشمان ترم با خیالش غرقه در حالی خوشم / دست رویِ قابِ عکسش می‌کشم درد و دل با عکسِ نازش می‌کنم / قاب عکسش را نوازش می‌کنم او که بوسه از لبانش بود عسل / قاب عکسش را گرفتم در بغل کربلا برپا به دل دارم ز داغ / می‌کُشد دردانه را آخر فراق کنج این ویرانه دق کردم ز داغ / کُشت بابا دخترش را از فراق اِی به مهدی بسته پیمان‌ها ز عشق / کربلا برپاست آنجا در دمشق @Sardar_shahid_hossein_mohammdi🌷🇮🇷