ملاقات علی با فاطمه ..... ------ شب رسید آینه را جانب طوبا ببرید مرتضی را بسوی حضرت زهرا ببرید بعد یک عمر جدایی که علی را سوزاند یاِرِ از یار جدا را به تماشا ببرید بیش ازین نیست تحمّل بخدا زهرا را فاطمه چشم به راه است علی را ببرید تا که یک بار دگر مَرهَم پهلو باشید فرقِ بشکافته را بهر تسلّا ببرید تا که آرام بگیرد ز وجود زهرا بحرِ توفان زده را جانب دریا ببربد ایستاده ست ولی دست به پهلو دارد مرتضی را به ملاقاتی زهرا ببرید چشمِ زهراست پُر از اشک علی هم آری تا که با هم بنشینند به نجوا ، ببرید مصطفی نیز بُود دیده به راه حیدر شیر حق را بسوی حضرت طاها ببرید آید از هر جگر سوخته در ویرانه ماه را غرقِ به خون از دل شبها ببرید «یاسر» از داغ علی آتش سوزان دارد از جگر سوخته ای عَرض تمنّا ببرید محمود تاری «یاسر»