بسم الله الرحمن الرحیم 🌷خاطره ششم تقریباً۱۳ سال پیش بود که اولین سفر پیاده‌روی اربعین حسینی مشرف می‌شدیم شهید حسام هم پسر اولش آقا محمدعلی که در آن زمان کوچک بود به همراه خود آورده بود خیلی حواسش به معنویات بود و تمام مسیر پیاده‌روی که هر بار تقریباً بین ۶ تا ۸ ساعت طول می‌کشید محمدعلی را به روی دوش می‌آورد و کولش می‌کرد و همه می‌گفتند چرا بچه کوچک آوردی اذیت میشه؟ شهید حسام می‌گفت من با امام حسین علیه السلام یک جور دیگه بستم و از آن سال به بعد هر ساله خانواده را برای پیاده‌روی اربعین به اتفاق به کربلا می‌برد و از او می‌پرسیدیم چرا با همه سختی آن‌ها را می‌آوری اذیت می‌شوی ؟می‌گفت من باید به خانواده‌ام خدمت کنم.