شخصى می گفت:
من در دوران کودکى در یکى از مساجد مرتکب خطائى کودکانه شدم.
متولّى مسجد چنان برخورد خشن و ناشایستى با من کرد که بعد از چهل سال هنوز تلخى آن بر ذائقهام سنگینى میکند و من به همین خاطر بهترین سالهاى جوانى را به آن مکان مقدس نرفتم.
این بخاطر همان شیوهی نادرست برخورد با خطاى کودکان و نوجوانان است.
در مقابل خاطرهاى هم از مرحوم حاج آخوند ملاعباس تربتى در همین زمینه بخوانیم:
استاد على قندهارى میگوید:
من از همان دوران نوجوانى شیفتهی حاج آخوند شدم.
شبى در منزل ایشان مجلسى بود و چراغى بر سر در خانه آویزان کرده بودند.
من و چند تن از نوجوانان کم سن و سال محله بر سبیل بازى و به اقتضاى شور و شر نوجوانى مرتباً وارد دالان خانه میشدیم و سنگ میزدیم و فریاد میکشیدیم و در را هم میکوبیدیم و اهل خانه را عاصى کرده بودیم.
شاید چراغ را هم شکسته بودیم.
در یکى از دفعات ناگهان پیرمردى (حاج آخوند) از تاریکى دالان بیرون آمد و دست ما را گرفت و در حالى که علیرغم انتظار با مهربانى احوال ما را میپرسید به کسانى که در داخل منزل بودند رو کرد و گفت: این فرزندان من خیلى بازى کردهاند و خسته شدهاند حتماً گرسنه هم هستند از آنها پذیرائى کنید که مهمان مایند.
#تربیت_فرزند
#مهندسی_کلام
❋ستاره مبین، کانال تخصصی مشاوره
◣
@Setare_mobin ◢
࿐❁☘❒◌🌙◌❒☘❁࿐