🟢 مسئله اصلی در اندیشه سیاسی حکیمی «چگونگی حکومت» است نه «کیستی حاکم» ✍ آرمان ذاکری حكيمي، نظريه‌پرداز حكومت اسلامي بود. به خلاف آنان كه تلاش مي‌كنند منظومه فكري حكيمي را به مجموعه‌اي از توصيه‌ها به جامعه و حاكمان تقليل دهند، در آراي حكيمي مي‌توان سويه‌هاي يك «فلسفه سياسي» حكومت مشاهده كرد. تعيين ضابطه «عدالت» به عنوان معيار حكومت، يعني حركت در جهت رسيدن به جامعه «منهاي فقر» در «عينيت»، حكيمي را از كليه مباحث صرفا نظري و ذهني درباره حكومت جدا كرد و به يك معيار كاملا «تجربي» براي حكومت رساند كه در صورت بسط يافتن، به انقلابي عظيم در فلسفه سياسي تشيع منجر مي‌شود. حكيمي بر خلاف كليه نظريه‌هايي كه درباره «كيستي حاكم» سخن مي‌گويند، مثل نظريه «سلطان مأذون»، «ولايت مقيده فقيه»، «ولايت مطلقه فقيه»، از «چگونگي حكومت» سخن گفت. از اين حيث مسيري كه حكيمي در آن قدم گذاشت را مي‌توان با مسيري مقايسه كرد كه مرحوم ملاكاظم خراساني و علامه محمدحسين ناييني با طرح بحث «مشروطيت قدرت» در آن قدم نهاده بودند. اين نحله فكري با تغيير پرسش از «كيستي حاكم» به «چگونگي حكومت» راه را براي تغييراتي بزرگ در فلسفه سياسي تشيع گشودند. اگر خودويژگي نظريه‌پردازي ناييني و خراساني، پروبلماتيك «استبداد» و در برابر آن مساله «مشروطيت» و «آزادي» بود، حكيمي پروبلماتيك «استثمار» را پيش برد و در برابر آن مساله «عدالت» و «حكومت مسانخ» را مطرح كرد. البته حكيمي به مساله استبداد بي‌توجه نبود و به عدالت سياسي و آزادي‌هاي سياسي هم نظر داشت. به رابطه ميان بي‌عدالتي اقتصادي و وضع سياسي نيز واقف بود. او فقر و بي‌عدالتي را در خدمت بازتوليد استبداد مي‌دانست و استبداد و فقدان آزادي را در خدمت عقب‌ماندگي و بسط نابرابري.  t.me: allamehhakimi 🌍 | خبرگزاری بین المللی شفقنا 🆔 @shafaqna_com