🔴 آتش‌بس؛ مکثی در دل یک مواجهه چندلایه / ۱ ⬅️ آنها مشغول طراحی شبیخون جدیدند ⬅️ تنها ضامن آتش بس بیرون، آتش بس درون است ✍ ابوالفضل فاتح بسمه تعالی آتش‌بس اعلامی میان ایران و اسرائیل، نه پایان بحران، که مکثی در دل توطئه‌ای عمیق و چندلایه است و درباره پایداری آن فعلا نمی توان قضاوتی داشت. دوازده روز، یکی از پیچیده ترین و دشوارترین و ستم گرانه ترین جنگ ها به کشور عزیزمان تحمیل شد. اسرائیل و آمریکا این آتش‌بس را نه از موضع قدرت، بلکه به دلیل ناکامی در تحقق اهداف اولیه، پذیرش هزینه‌های غیرمنتظره، فشار افکار عمومی داخلی، و بیم از گسترش و بین المللی شدن بحران پذیرفتند. قطعا، تاب‌آوری و پاسخ ایران فراتر از پیش‌بینی آنان بود. تفوق هوایی و نخوت تکنولوژیک آنان، به تنهایی قادر به شکست اراده ی ملی نبود و با پاسخ های موشکی بی سابقه ای مواجه شد. آنچه مهاجمان از همراهی داخلی بخشی از ناراضیان تصور کرده بودند، رخ نداد. در خطایی محاسباتی، آنها درک درستی از تمدن، هوشمندی و تعلقات تاریخی و جغرافیایی و هویتی ایرانیان نداشتند و نمی دانستند،ایرانیان در برابر تجاوز بیگانه و دفاع از خود کوتاه نخواهند آمد و فضای واقعی مردم ایران، در این گونه موارد با فضای تفننی مجازی متفاوت است. این جنگ، تصویر ایران را در افکار عمومی منطقه و در نزد رقبا تغییر داد. قدرت بازدارندگی ایران را احیاء و به سطحی جدید رساند و بر معادلات آینده تاثیر گذار خواهد بود. جهان می داند، که غرب با پیشرفته ترین تکنولوژی به جنگ ملتی که چند دهه تحت فشار حداکثری است، برخاست اما بدون دستاوردی استراتژیک وادار به آتش بس شد و آخرین گلوله را نیز ایران زد. در روند دوازده روزه، مثلث مردم، نیروهای دفاعی به ویژه موشکی و ساختار مدیریت کشور تزلزل نشان ندادند و مرعوب نشدند. فراز نافذ «بیچاره می شوید» رهبری عالی کشور سخنی بی پشتوانه نبود. البته، به ایران نیز آسیب های بزرگی وارد شد. از شهادت مردم غیر نظامی، تا دانشمندان و فرماندهان ارشد و تخریب تاسیسات زیربنایی کشورمان. ضعف های راهبردی خطرناکی نیز آشکار شد؛ مهم تر از همه غافلگیری و عدم آمادگی غیر قابل توجیه در برابر یک شبیخون قابل پیشبینی، ضعف و شکاف اطلاعاتی و عمیق امنیتی در برابر امواج نفوذ و ناکارآمدی دهشتناک پدافندی که همین امروز باید برای آن فکری کرد. فراموش نکنیم، در پیوند تثلیث صهیونیسم جهانی و سرمایه داری بین المللی با ارتش سالاران ناتو، آنچه بیش از هر چیز برای آینده اهمیت دارد، منابع است. تمدن مجازی، نیازمند منابع واقعی است. حقیقت آن است که ترامپ، اوکراین را برای معادنش، غزه را برای سواحلش، عربستان و قطر و امارات را برای دلار هایش و ایران را به خیال خود برای نفت و گاز و معادنش و جهان را برای اشتهای سیری ناپذیر سرمایه داری جهانی می خواهد. انگیزه های توسعه طلبانه نتانیاهو نیز مشخص است. ترامپ و نتانیاهو همچون هیتلر و موسیلینی اگر بتوانند، می خواهند همه چیز را فدای نژاد پرستی و جاه طلبی لاعلاج خود کنند. از معادن نادر اوکراین تنها پانصد تا یک هزار میلیارد دلار به آمریکا می رسد. سرمایه های ایران، هزاران هزار و از شمار خارج است. هر انسان هوشمندی می داند که هدف غایی از این شبیخون ناجوانمردانه ی ویرانگران مدرن یا براندازان جهانی در لباس مدرنیته به میهن چه بوده است؛ تسلط و تاراج منابع چه با تجزیه و چه بدون آن! و اگر مسیر را هموار و فضا را مناسب می دیدند، ابایی نداشتند که در این مسیر به نابودگری های ضد بشری کم سابقه ای دست بزنند. اگر می توانستند، برنامه ی آنان برای ایران، فراتر از عراق و سوریه و افغانستان و لبنان بوده و هست. با فروریزی یکی از بزرگترین کشور های مستقل منطقه، آنها در اندیشه ی پاکسازی ژئوپلتیکی و محو ساختارهای مستقل و در یک کلام جارو کردن منطقه بودند و دیر، یا زود به پاکستان و ترکیه و حتی چین و روسیه ... هزینه های سنگینی تحمیل می کردند و به آسانی هم از این سودا دست نخواهند کشید. بی تردید، ماجرا پایان نیافته است. با توقفی تاکتیکی مواجه هستیم. آتش بس به معنی پایان بحران نیست. اسرائیل به عنوان وابسته ترین حکومت نیابتی منطقه، بارها نشان داده که به آتش‌بس نه به عنوان پایان، بلکه به‌مثابه‌ فرصتی تاکتیکی برای بازسازی و ارزیابی مجدد نگاه می‌کند. خطر تحرکات نیابتی، خرابکاری یا ترور های خطرناک و تحرکات دیگر امنیتی وجود دارد. برای همین جنگ جاری سال ها طراحی شده بود. آنها همین حالا مشغول طراحی شبیخون بعدی هستند و با توجه به خصومت ذاتی شان هر وقت بتوانند، اقدام خواهند کرد. ادامه در قسمت بعد 👇