🔴استاد ادیب: «فرار و پنهان شدن» با ماموریت امام حسین(ع) سازگار نیست/ قصد حضرت «جنگ فرسایشی» در درون جامعه اسلامی نبود
⬅️حجت الاسلام و المسلمین مسعود ادیب همزمان با آغاز ماه محرم ۱۴۴۷ در بخش هفتم از سلسله نوشتارهایی با عنوان «لکم فیّ اسوه» که در اختیار شفقنا قرار داد، بیان کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا محمد و آله الطاهرین
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک و اناخت برحلک
جنبه دیگری از حماسه حسینی علیه السلام پاسخ او به دعوت مردم کوفه بود. وقتی خبر امتناع آن حضرت از بیعت با یزید به کوفه رسید شیعیان کوفه که پیشتر هم سه بار از حسین علیه السلام درخواست قیام کرده و پاسخ منفی دریافته بودند، به آن حضرت نامه ها نوشتند.
پس از مصالحه امام مجتبی علیه السلام و شهادت آن حضرت و شروع فعالیت معاویه برای جانشینی یزید هم شیعیان عراق امام حسین علیه السلام را به قیام دعوت کرده بودند ولی حسین علیه السلام به حجت اطاعت از برادر یا التزام به پیمان او پاسخ منفی داده بود. این بار اما نه تنها پیمانی در میان نبود و نقض صریح پیمان صورت گرفته بود، کسی بر مسند حکومت مینشست که هم نحوه به حکومت رسیدنش بدعتی آشکار و آغاز انحرافی بزرگ بود، چیزی که حتی عبدالرحمان بن ابی بکر هرقلیه (مأخوذ از نام قیصر روم) نامیده بود و در مخالفت با آن سم کش شده بود، و هم شخصی که بر مسند مینشست کوچکترین نشانهای از یک مسلمان معمولی را نداشت تا چه رسد به اینکه پیشوای مسلمانان شود. حسین البته بر همین اساس تصمیم قاطع شخصی خود را گرفته بود و رسالت الهی و تاریخی خود را ایفا میکرد ولی اکنون مسئله دیگر شخصی نبود، پای یک کنش اجتماعی و حرکت جمعی درمیان بود.
نخستین نامه های کوفیان مضامین سیاسی و عقیدتی داشت با امضاهای شناخته شده از چهره های سرشناس شیعه، کم کم نامه های بیشتری میرسید با امضا های بیشتر از چهره های خاکستری و با مضامین شاعرانه، پیدا بود فضای عمومی کوفه به نفع دعوت از حسین علیه السلام تغییر یافته است. حسین اما ذوق زده نشد، مسلم را برای بررسی وضعیت و گزارش کار به کوفه فرستاد. مسلم به کوفه رفت و پاسخ مساعد فرستاد و حسین عزم عراق کرد. همه خویشاوندان و رفیقان و رقیبان، همان ها که توصیه به بیعت میکردند، حسین را از رفتن به عراق برحذر میداشتند.
آیا حسین درک درستی از وضعیت عراق نداشت؟ آیا شور انقلابی او را از محاسبه غافل کرده بود؟ آیا هوس قدرت مانع توجه او به واقعیت میدان بود؟ پاسخ به همه این پرسشها منفی است. پس چرا همه میگفتند نرو و باز حسین عزم عراق داشت؟
نخست اینکه آنان که حسین را از رفتن به عراق نهی میکردند سه گزینه در برابر او مینهادند: بیعت، گزینه ممنوعی که خلاف تکلیف الهی حسین بود، شاید بتوان نمونه پاسخ حسین بن این پیشنهاد را در گفتگوی امام با عبدالله بن عمر دید:
وطلب منه عبد الله بن عمر بن الخطاب البقاء في المدينة فأبى الحسين وقال: «يا ابا عبدالرحمن، إنّ من هوان الدنيا على الله أنّ رأس يحيى بن زكريّا يُهدى إلى بغيٍّ من بغايا بني إسرائيل ، وأنّ رأسي يُهدى إلى بغي من بغايا بني اُميّة، أما علمت أنّ بني إسرائيل كانوا يقتلون ما بين طلوع الشمس سبعين نبياً ثمّ يبيعون ويشترون كأن لم يصنعوا شيئاً؟! فلم يُعجّل الله عليهم بل أخذهم بعد ذلك أخذ عزيز مقتدر ذي انتقام
https://fa.shafaqna.com/news/2075005/
🌍 | خبرگزاری بین المللی شفقنا
@shafaqna_com