🔴 امامِ روشنگر
✍ حضرت آیتالله جوادی آملی
⬅️ بیائید کنار هم بنشینیم، (بینی و بینکم هذا القرآن)؛ ببینیم برابر این #قرآن من چه کردم که خون من را حلال می کنید؟ حضرت التماس نکرد، فرمود: شما برای ریختن خون من آمدید، ما یک دین داریم. من یا باید مشکل سیاسی داشته باشم، یا مشکل اجتماعی داشته باشم، یا مشکل فقهی داشته باشم، یا مشکل حقوقی داشته باشم، یا مشکل امنیتی که خون من هدر باشد!
ما بدعتی در دین گذاشتیم؟ مشکل فقهی داریم؟ حلالی را حرام کردیم؟ حرامی را حلال کردیم که از این جهت خون ما هدر باشد؟ نه. آشوبی کردیم، کسی را ترور کردیم، نا امنی ایجاد کردیم؟ نه.
شما مردم مگر به دستور ابن زیاد نیامدید؟ ابن زیاد چند شب قبل زیر شمشیر نماینده من مسلم در منزل هانی بود؛ ما اگر اهل ترور و قتل بودیم، آنها هم به مسلم گفتند از پشت پرده بیرون بیا و ابن زیاد را ترور کن، ولی ما با ترور مخالفیم؛ ما مردانه می جنگیم، مردانه خون می دهیم.
مشکل امن یتی داریم، نقد سیاسی داریم، ما کسی را کشتیم، به امنیت شما آسیب رساندیم؟ با اینکه ابن زیاد مهدور الدّم بود! خونی از ما طلب دارید؟ گفتند: نه. فرمود: در تمام این جمعیت کسی مالی از ما طلب کرده؟ ما مال کسی را گرفتیم؟ حق مالی به عهده ما مانده؟! گفتند: نه.
بعد از اینکه مسائل را تبیین کرد، چندین بار قسم یاد کرد. فرمود: شما را به خدا قسم در تمام کره زمین کسی فرزند پیغمبر باشد، غیر از من نشان دارید؟ گفتند: نه. فرمود: مگر این عمامه، عمامه پیغمبر نیست؟ شما که پیغمبر را دیدید! مگر این عمامه را نمی شناسید؟ مگر این عمامه، عمامه پیغمبر نیست؟ شما که بودید، پیغمبر را دیدید؛ مگر من یک پارچه مشکی دیگر بستم؟! یا همین است!
آخر چرا اینجا جمع شدید، دارید من را می کشید؟! (بم تستحلّون دمی)*؟ آنها گفتند: (بغضاً لابیک)؛ دیگر گفتند کسی جواب قاطع و برهانی نداشت!!
------------------------------------------------------
📌 بحار الانوار / جلد ۴۴ / صفحه ۳۱۸ و اللّهوف / صفحه ۸۶ و ۸۷
📋 سخنرانی در جمع اقشار مختلف مردم
📆 آمل ؛ حسینیه ارشاد _ ۱۳۸۵/۱۱/۱۰
🆔 @shafaqna_com