🏴 نعمت اولیای الهی ▪️ حالا چون ایام فاطمیه است و بیان نورانی صدیقه كبرا (سلام الله علیها) درباره امامت ائمه (علیهم السلام) یك بیان لطیفی است، متن این روایت را می ‌خوانیم مضمونش كه یك چیز «بین الرشدی» است را همه ما شنیده ایم. اما این روای می‌ گوید كه در تمام مدت عمر اگر شما فقط این حدیث را شنیده باشید كافی است و ما این روایت را از كتاب شریف «العقائد الحقه» آیت الله العظمی مرحوم آقای سید احمد خوانساری می‌ خوانیم؛ آن روایت را مرحوم صدوق[1] نقل كرده ایشان هم از مرحوم صدوق نقل می‌ كنند. ▪️ ابی بصیر می‌ گوید كه وجود مبارك امام صادق (علیه السلام) به من فرمود كه پدر من وجود مبارك امام باقر (سلام الله علیهما) به جابر فرمود: جابر من یك وقت خصوصی می‌ خواهم كه با تو خلوت كنم. جابر از اصحاب بود و وجود مبارك امام معصوم دارد به جابر می‌ گوید من یك وقت خصوصی می ‌خواهم. جابر عرض كرد هر وقت شما بفرمایید من خدمت شما می ‌آیم. آن وقت وجود مبارك امام باقر جابر را در یك فرصت خلوتی پذیرفت، به جابر فرمود كه من شنیدم لوحی در دست جده ام بود و تو آن لوح را دیدی و نوشته آن لوح را دیدی، آن قصه را برای ما شرح بده آن چه بود؟ چه لوحی بود؟ چطور بود؟ نوشته آن لوح چه بود؟ «یا جَابِرُ أَخْبِرْنِی عَنِ اللَّوْحِ الَّذِی رَأَیتَهُ فِی یدَی أُمِّی فَاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ (صل الله علیه و آله و سلم) وَ مَا أَخْبَرَتْكَ بِهِ أَنَّهُ فِی ذَلِكَ اللَّوْحِ مَكْتُوباً» مادرم چه گفت؟ و در این لوح چه نوشته بود؟ «فَقَالَ جَابِرٌ أَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنِّی دَخَلْتُ عَلَى أُمِّكَ فَاطِمَةَ(سلام الله علیها) فِی حَیاةِ رَسُولِ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله و سلّم)» من رفتم خدمت حضرت، خواستم میلاد وجود مبارك حسین بن علی را تهنیت و تبریك بگوییم «أُهَنِّؤُهَا بِوِلَادَةِ الْحُسَینِ(علیه السلام)» وقتی بعد از میلاد حضرت سید الشهداء من رفتم آن‌جا كه عرض ارادت بكنم و تبریك بگویم «فَرَأَیتُ فِی یدِهَا لَوْحاً أَخْضَرَ» یک لوح سبز رنگی دیدم كه «ظَنَنْتُ أَنَّهُ مِنْ زُمُرُّدٍ» این برای خود لوح «وَ رَأَیتُ فِیهِ كِتَابَةً بَیضَاءَ شَبِیهَةً بِنُورِ الشَّمْسِ ... فِیهِ اسْمُ أَبِی وَ اسْمُ بَعْلِی وَ اسْمُ ابْنَی وَ أَسْمَاءُ الْأَوْصِیاءِ مِنْ وُلْدِی» اسامی این چهارده معصوم در این لوح است «فَأَعْطَانِیهِ أَبِی» این لوح را پدرم پیغمبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به من داد «لِیسُرَّنِی بِذَلِكَ» تا من را با این لوح مسرور بكند «قَالَ جَابِرٌ فَأَعْطَتْنِیهِ أُمُّكَ‏ فَاطِمَةُ (علیها السلام) فَقَرَأْتُهُ» به امام باقر عرض می ‌كند كه مادر شما این لوح را به من داد تا من بخوانم، من هم مطلبش را دیدم و نسخه برداری كردیم، استنساخ كردم «فَقَرَأْتُهُ وَ انْتَسَخْتُهُ فَقَالَ لَهُ أَبِی» امام صادق می ‌فرماید كه پدرم امام باقر (سلام الله علیهما) به جابر فرمود كه آن نسخه كه شما داری داشته باش، من تمام مطالب آن لوح را می‌ خوانم حالا تو تطبیق بکن. امام صادق می‌ فرماید كه نسخه دست جابر بود و پدرم امام باقر(سلام الله علیه) داشت قرائت می‌ کرد «فَوَ اللَّهِ مَا خَالَفَ حَرْفٌ حَرْفاً» عین آنچه كه در نسخه بود وجود مبارك امام باقر حفظ بود و داشت می ‌خواند «قَالَ جَابِرٌ فَإِنِّی أَشْهَدُ بِاللَّهِ أَنِّی هَكَذَا رَأَیتُهُ فِی اللَّوْحِ مَكْتُوباً» خدا را شاهد می‌ گیرم همین حرف ‌ها كه این‌جا هست همین را من دیدم مكتوب بود بدون كم و زیاد.