🕌
#داستان_کوتاه
یه استخارهی عجیب...
یه روز یه مردی که اهل کار و کاسبی بود، تصمیم گرفت بره سفر برای تجارت.
قبل از حرکت، رفت پیش امام صادق (ع) و گفت: "
آقا، میخوام برم سفر، یه استخاره برام میکنید؟"
امام براش استخاره کرد...
بد اومد.
اما مرد با خودش گفت:
"استخاره بد باشه یا خوب، من کارمو بلدم... میرم! بالاخره روزیه."
رفت سفر...
همهچی هم خوب پیش رفت.
هم سود کرد، هم خوش گذروند، هم معاملههاش گرفت.
وقتی برگشت، دوباره اومد خدمت امام صادق (ع).
با لبخند گفت:
"یابن رسولالله، اون روز که برام استخاره کردید، بد اومد...
ولی من رفتم و برعکس، خیلی هم برام خوب بود.
سفر خوبی شد، سود هم بردم!"
امام صادق (ع) با لبخند نگاهش کرد و گفت:
"یادت هست تو یکی از شبها، وقتی خیلی خسته بودی،
نماز مغرب و عشا رو خوندی، شام خوردی و بعدش خوابیدی...
بعد هم وقتی بیدار شدی، دیدی آفتاب زده و نماز صبحت قضا شده؟"
مرد با تعجب گفت:
"بله آقا، دقیق یادمه..."
امام فرمود:
"
همون یه نماز صبحدمی که از دستت رفت،
ارزشش از تموم سود اون سفر و دنیا و هر چی تو دنیاست بیشتر بود...
خدا نمیخواست تو همچین چیزی رو از دست بدی، برای همین استخاره بد اومد."
---
✨
گاهی ضررها، ظاهراً سودن...
و گاهی سودها، پنهونی یه ضرر بزرگن...
📍 کربلا گردی
سفرنامه کربلا ۱۴۰۴ بیا تو کاروان ما👇
#علی_تقیزاده
┄┅═✧═┅┄
https://eitaa.com/alitaghizadeh_ir