💠 محو شدن كار خير از ديوان اعمال 📝 در اخبار آمده كه روزى عيسى عليه السلام با جمعى از حواريان به راهى مى گذشت، ناگهان گناهكارى كه در آن زمان به فسق و فجور معروف و مشهور بود ايشان را ديد، آتش حسرت در سينه اش افروخته شد و آب ندامت از ديده اش روان گشت، از صفاى وقت عيسى عليه السلام و مصاحبان او بر انديشيد و تيرگى روزگار و تاريكى حال خود را مشاهده نمود. 📝با خود انديشید كه هر چند در همه عمر قدمى به خير برنداشته ام و با اين آلودگى قابليت همراهى پاكان ندارم، اما چون اين قوم دوستان خدايند، اگر به موافقت ايشان دو سه گامى بروم ضايع نخواهد بود، پس خود را سگ اصحاب ساخت و بر پى آن جوانمردان فريادكنان مىرفت. 📝 يكى از اصحاب پشت سرش را نگاه کرد و آن شخص را كه به بدكارى شهره شهر بود را ديد كه بر عقب ايشان مىآيد. گفت: يا روح اللّه! اين شخص را چه لايق همراهى ماست و بودن اين پليد ناپاك در پشت سر ما در كدام طريق رواست؟ اى عيسى! او را بران تا از قفاى ما بازگردد كه مبادا شومى گناهان او در ما رسد. 📝 عيسى عليه السلام متأمل شد تا به آن شخص چه گويد و به چه نوع عذر او را خواهد كه ناگاه وحى الهى در رسيد كه: يا روح اللّه! يار با عُجب و پندار خود را بگوى تا كار از سر گيرد كه هر عمل خيرى كه تا امروز از او صادر شده بود به يك نظر حقارت كه بدان مفلس بدكار كرد، مجموع را از ديوان او محو كرديم. 🆔 @ansarian_ir