♨️آیا مرگ اختیاری هم وجود دارد؟! ☘مرحوم شیخ محمد حکیم هیدجی از علمای تهران بود که تا آخر عمر در مدرسه منیریه در حجره‌ای به سر می‌برد. او فردی حکیم، عارف و منزه از رویه اهل غرور و مراقب بوده ضمیری صاف و دلی روشن و فکری عالی داشت. می‌گویند مرحوم هیدجی منکر مرگ اختیاری بود و این درجه کمال را برای مردم محال می‌دانست و در بحث با شاگردان خود جداً آن را انکار و رد می‌کرد. 🔹یک شب بعد از به جا آوردن فریضه عشا در حجره‌اش رو به قبله مشغول تعقیبات بود که ناگهان پیرمردی دهاتی وارد شد. سلام کرد و عصایش را در گوشه‌ای نهاد و گفت: جناب آخوند تو چه کار داری به این کارها؟ هیدجی گفت: «چه کارها؟» پیرمرد گفت: مرگ اختیاری و انکار آن، این حرف ها به شما چه مربوط است؟ هیدجی گفت: این وظیفه ماست. بحث و نقد و تحلیل کار ماست. درس می‌دهیم، مطالعات داریم، روی این کارها زحمت کشیده‌ایم، سر خود نمی گوییم. پیرمرد گفت: مرگ اختیاری را قبول نداری؟ هیدجی گفت: نه. پیرمرد در مقابل دیدگان او پای خود را به قبله کشیده، به پشت خوابید و گفت: «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ» و از دنیا رحلت کرد و گویی هزار سال است که مرده است. حکیم هیدجی مضطرب شد طلاب را خبر کرد. وقتی همه جمع شدند و تصمیم گرفتند او را به فضای شبستان مدرسه ببرند تا فردا صبح به تجهیز او بپردازند، ناگاه پیرمرد برخاست و نشست و گفت: «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» و سپس رو به هیدجی کرده لبخندی زد و گفت: حالا باور کردی؟ آقاجان! تنها به درس خواندن نیست، عبادت نیمه شب هم لازم دارد. تعبد هم می‌خواهد. 📔از احتضار تا عالم‌قبر، ص۴۵ ➥@ansuiemarg_ir