🟢
ماجرای شفاعت امام رضا (ع) و بازگشت یک جوان کمونیست از مرگ...!
(قسمت چهارم . آخر)
🔸نمیخوام به دروغ صحنه پردازی کنم زیرا اصلاً متوجه نشدم که چگونه از آن فضای بهت آور جدا و به بدنم برگشتم. بعدها پدرم گفت پس از تصادف با ماشین یک آقای زائر که پزشک بوده مرا معاینه و مرگم را اعلام میکند. حتی پدرم نیز ضربان قلب و نبضم را نمیشنود اما همان طور که کف زمین افتاده بودم و خون تمام اطرافم را پوشانده بود، ناگهان دست مادرم را که روی دستم بود به سختی فشردم...
🔹مادر بیچارهام ابتدا فکر کرد دچار خیالات شده، اما وقتی پلکهایم را تکان دادم آن موقع فریادش به آسمان رفت که آقا ممنونم... چقدر مهربونی... پسرم رو بهم برگردوندی... اما من در آن روز و در خیابان منتهی به حرم دوبار زنده شدم؛ یک بار جسمم و مرتبه دوم قلبم. وقتی آن معجزه را از آقا دیدم از گذشتهام توبه کردم و تا همین امروز که یک پزشک هستم هر سال در همان روز یعنی هفتم دی ماه برای تشکر به زیارت امام رضا (ع) میروم. (پایان)
📕کتاب بازگشت
🌸🌸🌸🌸🌸
هشتگ داستان برای رفتن قسمت های قبل و بعد👇
#شفاعت_امام_رضا
➥
@ansuiemarg_ir