ذبح علم، پای گرایشات و تخیلات وهمی 🔻اشاره؛ اخیرا عبدالکریم دباغ(مشهور به سروش) به بهانه شرح مثنوی مولانا، و به مناسبت توضیح واژه «روحانیت»، ناگهان به عقده‌گشایی شخصی از مکنونات قلبی و ذهنی‌اش پرده بر می‌دارد و مثنوی معنی را به محاق برده و به تفسیر مثنوی کینه از صنف روحانیت می‌پردازد. ⭕️هر چند در گذشته بزرگان اندیشه، خواسته‌اند از در نصیحت و خیرخواهی پاسخی درخور به ایشان بدهند؛ ولی کینه‌توزی چیزی نیست که با پاسخ علمی درمان شود!. او با مغالطه و دسّ در واقعیت، به مخاطب القا می‌کند این عناوین و مسماها برای تمایز و احیانا تقابل بوده... 🔸عناوینی چون؛ فقیه، عالِم، شیخ، واعظ، منبری، سخنران، حاجی‌آقا، مُلّا(مولی) و آخوند، واژگانی بودند که مردم به رجال دین، اطلاق می‌کردند و منظورشان اشخاصی بود که درس‌ حوزوه و دین خوانده‌اند، که در قامت امام جماعت، مبلغ حتی امام امت، به هدایت و بیان معارف دینی می‌پرداختند. 🔘این مسماها نماد و نشان از شئون دینی اعم از حج و زکات و عقد نکاح و دفن میت و گاه جهاد و گاه أمور عام المنفعه داشت که آن شخصت به آن امر دینی اهتمام داشتند و البته درس و بحث و رساله و اجتهاد هم در دستور کارشان بوده و هست. ⁉️اما دیرینه این صنف چیست؟، از همان آغاز رسالت آیه تفقه در باب دین نازل گشت و فرمود: «[اکنون که] مؤمنان همگى نتوانند سفر كنند، چرا از هر گروه از ايشان دسته‌اى سفر نكنند تا در كار دين، دانش اندوزند، و چون بازگشتند قوم خويش را بيم دهند، شايد آنان بترسند»،توبه/۱۲۲. ⭕️این شد آغاز یک رسالت عظیم برای تفقه در دین، نه برای تافته جدا بافته، یا بافته جدا تافته شدن، بلکه ماموریتی شد برای انذار قوم خویش، به همین سادگی و به همین زحمت و به همین سنگینی!. یعنی خدای حکیم در کنار مقام رسالت و امامت، یک مقام فقاهت را نیز جعل کرد تا پیام‌رسانان دین در هر بوم و مرزی، هر کوی و برزنی، هر بادیه و مدینه‌ای، سخن حق و هدایت را به گوش مردم برسانند. مردانی از جنس مردم و هم‌شکل و هم‌زیست آنان؛ درست همانند پیامبران که به لسان قوم سخن می‌گفتند و با آنان معاشرت داشتند. ادامه دارد... 🌐 | ما را به دوستان طلبه خود معرفی کنید 👇 🆔 @antisecular_ir