بازی با کلمات جهت ضدیت با نظام اسلامی
🔸اشاره؛ امروز نفوذ افکار لیبرالی خودش را از لسان بعضی روحانیون مدعی اصلاحگری نشان میدهد. اخیرا یکی از شاگردان منتظری که به علت جرائمی سابقا بازداشت هم شده بود، گفتند:
«آیا فضای کنونی جامعه ما متعادل است؟ و شادی و غم را با هم دارد؟، سپس با محکوم کردن حکومت مطلب را با مغلطات فراوان و بر عکس تحلیل کرده و به خورد مخاطب داده و نتیجه میگیرد:
۱. سیاستگذاری فرهنگی حکومت بهطور سیستماتیک بر گفتمان سوگواری و یادآوری رنجها تشویق میکند!.
۲. فضاهای شادی جمعیِ اغلب با محدودیت مواجه میشوند!.
۳. حکومت تمرکز بر مناسک غمنهاد ساختاریافته تلاش دارد تا در قدرت بماند!.
🛑 توهمات و اشتباهات موجود در تحلیل غم و شادی
🔸تحلیل ایشان که در تلاش است تا غم و شادی را به دو عنصر مکمل و ضروری برای زندگی انسانی معرفی کند، از یک سو بهظاهر منطقی است، اما از سوی دیگر، دچار تناقضات و ضعفهای بنیادین میشود که باید به آنها اشاره کرد.
1⃣ ایشان با قاطعیت میآورد؛۰ "غم و شادی هر دو بهعنوان بخشهایی جداییناپذیر از تجربهٔ انسانی هستند." اما بدون اینکه توضیح دهید چگونه این دو عنصر میتوانند بهطور همزمان با یکدیگر وجود داشته باشند. اگر اینطور باشد، پس چگونه میتوان از شادی بهعنوان یک انگیزه برای پیشرفت صحبت کرد در حالی که معتقدید غم در تغییر و رشد انسان نقش دارد؟!.
اگر غم واقعی و اساسی باشد، چرا باید در موقعیتهای پیشرفت و رشد انسان، آن را نادیده بگیریم؟! تضاد عمیقی در این دیدگاهها وجود دارد که به هیچ وجه حل نشده است.
2⃣ از جهتی اشاره میکنند؛ "غم و شکست از بزرگترین معلمهای زندگی هستند"،
این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که نباید در دام ترویج یک فرهنگ رنج و غمگرا بیفتیم. درست است که غم میتواند در تحول و درک عمیقتر زندگی مفید باشد، اما باید دقت کرد که غم را به یک هدف نادرست تبدیل نکنیم. اگر غم به ابزار کنترل اجتماعی تبدیل شود، همچنان که در جامعه ما مشاهده میشود، این خود به تهدیدی برای سلامت روحی و روانی فردی و اجتماعی بدل میشود.
آیا شما فکر میکنید که سیاستگذاریهای فرهنگی که بهطور مداوم بر گفتمان سوگواری و غم تأکید دارند، به پیشرفت واقعی منجر میشود؟!، جواب نه، زیرا این سیاستها بهجای ساختن یک فضای باز و آزاد برای تجربهٔ شادیهای اصیل، مردم را در حصارهای سوگواری و غمزده نگه میدارد. در واقع، در جامعهای که مردم از حقوق ابتداییشان محرومند و با مشکلات اقتصادی شدید مواجهاند، شما با ترویج بیشتر غم، فقط به تقویت مشکلات موجود دامن میزنید. و در نهایت، وقتی میگویید که «حاکمیت بیشترین سرمایهگذاری را بر غم و گریه میگذارد»، باید پرسید که چه نوع پیشرفتی در چنین فضایی حاصل خواهد شد؟، فضایی که شادی و امید به آینده جایی ندارد، فضایی که بهجای تقویت اعتماد اجتماعی، افراد را بیشتر به سمت انزوا و ناامیدی سوق میدهد.
3⃣ پاسخ شما به این پرسش که آیا فضای کنونی جامعه متعادل است، قطعاً یک پاسخ منفی است. جامعه ما از تعادل بسیار دور است، نه تنها در غم و شادی، بلکه در توزیع منابع و امکانات غم بهعنوان یک سیاست فرهنگی در این جامعه به ابزاری برای حفظ قدرت و کنترل تبدیل شده است و مردم از این وضعیت رنج میبرند. آیا چنین جامعهای میتواند به پیشرفت واقعی برسد؟ قطعاً نه. در چنین جامعهای، شما هیچگونه بهبود و تحول اساسی نخواهید دید.
4⃣ در نهایت، جملات پایانی شما در نقد سیاستهای حاکمیتی تأمل است. اما باید اذعان کرد که در صورتی که این تحلیلها تنها در سطح کلمات باقی بماند و بدون عملیاتی شدن در سیاستها و تصمیمات واقعی، پیش برویم، نتیجهای جز ادامهٔ وضعیت کنونی نخواهیم داشت.
✍کمیل رهسپار
┄┅═✧☫✧●➿●✧☫✧═┅┄
🆔
@antisecular_ir