مرحوم کل احمد آقا هميشه در خصوص درستي و نادرستي عملکرد افراد، بسيار محتاطانه سخن مي گفتند.
هرگاه شخصي را مي ديدند که در رفتارش آنچنان که بايسته است، حسن فعلي ندارد، باز هم عمل او را حمل به خير نموده و آنرا توجيه مي کردند و بر آن عقيده بودند که اگر نيت خير باشد، عمل نيز جلوه اي الهي پيدا خواهد کرد.
در اين خصوص، نقل مي کردند که:
« هنگامي که عازم سفر کربلا بوديم، در قافله ما، يک لات گردن کلفتي بود، که آخر عمري و پس از يک عمر جاهلي، توبه کار شده بود و به زيارت امام حسين عليه السلام مي رفت.
او آنقدر قسي القلب بود که ادعا مي کرد، تا بحال هيچگاه براي کسي گريه نکرده است. زماني که به اتفاق هيأت، به کربلا رسيديم، ابتدا به حرم حضرت قمر بني هاشم عليه السلام مشرف شديم.
من هم در صحن حضرت شروع به روضه خواني کردم؛ و داستان کربلا و ظهر عاشورا را قسمت به قسمت بيان نمودم. اما در آن ميان مي ديدم که اين رفيقمان، خم به ابرو نمي آورند.
ولي زماني که به روضه شهادت ماه منير بني هاشم عليه السلام و قصه تير انداختن حرمله به چشمان مبارک حضرت رسيدم، ديگر خون در رگ غيرت او به جوش آمد؛ و از شدت عصبانيت، فحش رکيکي به حرمله و دودمان او، حواله داد.
من از اين حرکت وي خيلي مکدر شدم، و رفتار او را در شأن حرم و دستگاه کبريایي حضرت ابا الفضل عليه السلام نمي دانستم.
آن قصه گذشت، تا آنکه شب در عالم خواب ديدم که همه زائران حسيني در حرم حضور دارند؛ و قمر بني هاشم عليه السلام نيز به آنها صله مي دهد.
اما سر دسته همه زائران، آن رفيق توبه کارمان بود، که حضرت به او عنايت خاصي داشتند.
من از اين امر تعجب کردم؛ و در فکر فرو رفته بودم، که همان موقع حضرت به بنده فرمودند:
دشنام او به دشمنان ما، چون از سر اخلاص و صفاي باطن بود و هيچ قصد و نيتي غير از دلخوشي ما نداشت، لذا از عبادت و زيارت بسياري از افراد، در نزد ما مقرب تر واقع شد.»
✍️منبع : کتاب رند عالم سوز
@Asemani_bashim