عروس می گفت : بعد ازعقدم برای اولین بار شوهرم به خونمون اومده بود در سالن باهم گرم صحبت بودیم،، مادرم اومد ویک کیک بزرگ وخوشگلی برایمان آورد بعداز اینکه درست میل کردیم از شوهرم پرسیدم کیک چطور بود؟ از لبخندش فهمیدم که از کیک خیلی خوشش آمده،، بهش گفتم این خودم درست کرده ام وان شاء الله بعد از عروسی خیلی از اینها درست می کنم،، نگاهی بهم انداخت وچیزی نگفت،،🙄😮 بخودم گفت چه پر رو حتی تعریفی ازم نکرد،، رفتم از مادرم پرسیدم مامان اون کیک از کجا آوردی؟ *مادرم گفت شوهرت باخودش آورده بود*🙈🙈😬😬 دیگه به سالن برنگشتم وبه مادرم گفتم بجای من خداحافظیش کن وبگو روز عروسی می بینمت