در همین دنیای اعتباری، وقتی ملکی را طبق قانون به کسی واگذار می‌کنیم دیگر سراغ آن نمی‌رویم؛ هر روز به آن‌جا نمی‌رویم. اگر این کار را بکنیم مالک می‌گوید: این ملک را نمی‌خواهم ◀️ کار ما در ارتباط با امام زمان این است. هر روز درشان را می‌زنیم که ببخشید! فلان حاجت دنیوی ما را برآور؛ فلان جا کم دارم؛ فلان جا چرا این‌جور شد؟ و...‌ در حالی که ایشان "بصیر بالعباد " هستند ◀️ ازموقعی که چشم باز کرده‌ایم از خدا و پیامبر و امام طلب‌کاریم؛ همیشه دستور صادر کرده‌ایم. آن هم درباره‌ی قباله‌ای که از روز اول به آن"قالو بلی" گفتیم و به دست خودشان دادیم! ◀️ چرا در مالکیت اعتباری، که ریشه در حقیقت ندارد، طبق عقل و فطرت، به خود اجازه‌ی مداخله نمی‌دهیم؟ وقتی مالک را شناختیم و فهمیدیم او آدم منظم و مرتبی است ، دیگر نگران نیستیم و در کار او دخالت نمی‌کنیم، اما چرا دائم در کار خدا فضولی می‌کنیم؟ چون او را نشناخته‌ایم نفهمیده‌ایم که اگر مربوب هستیم، او ربّ ماست. اگر ما مملوک هستیم او مالک ماست. اگر مذنب هستیم او غفور ماست. اگر معیوبیم او ستّار است.... ↙️↙️↙️ @atr_ir