هدایت شده از عطرِظهورِمولا
8⃣ دعوت پیش از آفتاب بر می خیزم، انگار پیش از خلقت برخاسته ام، از تاریکی آمده ام به روشنایی ، از خواب به بیداری ، از سکون به حرکت ، حال خوبی دارم، به همه سلام می کنم ، چیزی نمی گذرد که خودم را در حرم پیامبر می بینم ، زیارت آل یاسین را که می خوانم ، کلمات بر ذهنم و بر زبانم سنگینی می کنند ، نمی دانم چرا این بار نمی شود به سرعت ازشان گذشت ، قبلا می خواندمشان و خلاص ، ولی ، امروز ، اینجا و این بار ، می بینم که عجب بار گرانی دارند این کلمات ! دلم نازک تر از قبل شده ، وقتی می گویم : "السلام علیک یا داعی الله........." چشمانم پر از اشک می شود ! یادم رفته که امام زمانم دعوت کننده ی به خداست و اوست که حکم دعوتم به این جا را امضا کرده ! و دعوتم کرده تا رنگ خدا بگیرم ! یک مرتبه تکان می خورم ، ضریح پیش رویم است و بسیار مردمی که دوست دارند بوسیدنش را ، و در دل مدام جوش می زنند، اما شدنی نیست، دعا می کنم ای کاش خدا هم آمدن امام زمان را امضا کند ، تا این مردم سیر دل حرم پیغمبرشان را ببوسند ! و از این تاریکی برویم به روشنایی ، از خواب به بیداری ، از سکون به حرکت ، و حال همه خوب شود ! ↙️↙️↙️ @atr_ir