هدایت شده از عطرِظهورِمولا
41.32M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
(۵)  آن لحظه‌ای که غنچه ناشکفته رباب را در پشت خیام به من سپردی و رباب به آرامی می گریست و تو را کمک می کرد من تاب تحمل از دست داده بودم، لحظه ای بعد که بدن قطعه قطعه شده علمدارت را به من سپردی و گفتی: تو ای خاک علقمه این بدن خونین چاک چاک را به امانت نگه دار تا روزی که مهدی برای گرفتن انتقام تشنگی کودکانم بیاید! . . . دلم می خواست می گفتم: یا حبیبی! چنین مخواه که من تا روزی که مهدی بیاین این گونه بسوزم و نمی دانستم که تو نیز در آغوشم خواهی خفت در حالی که سر از تنت جدا خواهد شد و نمی دانستم که بعد از رفتن عاشقانه تو خیام را خواهند سوزاند و کودکانت را در خارستان مغیلان به اسیری خواهند برد و نمی دانستم که بعد از تو صورت سکینه و رقیه از سیلی ناجوانمردانه پست سیرتان نیلی خواهد شد و گوشواره را با گوش کودکت خواهند برد. (دکتر سید حمید خویی) ▪️سایر پستهای ویژه‌ی ماه محرم که با های زیر قابل دستیابی است⬇️ (عج) درعزای سیدالشهدا 🏴کانال‌عطرظهورمولا ↙️↙️↙️ @atr_ir