🏝انگار این کفش‌های کهنه، در دل برگ‌های پاییزی، به انتظار گام‌هایی جا مانده‌اند... گام‌هایی که باید بر جاده‌های خسته‌ی دنیا فرود آید و خاک را به نور بدل کند. 🍂 هر برگ خشک، به زبان خودش ناله می‌زند: «کجاست آن مسافر بی‌انتها؟» و کفش‌ها، بی‌صاحب در میان این غروب طلایی، شبیه دلی هستند که صاحبش را ندیده، اما هنوز ایمان دارد که روزی، امامی خواهد آمد، و با اولین قدمش، تمام خیابان‌های پر از خزان را بهار خواهد کرد. ↙️↙️↙️ @atr_ir