افکار عمومی بمنزله هیچ !
بعد از انتشار فیلم مادر بهمن ورمزیار و بعد از انتشار فیلم برخورد نامناسب پلیس با دختری که قانون را رعایت نمی کند و بعد از صدها فیلم دیگر در گذشته و قبل و آینده،
ظاهرا هنوز بعضی از بخش های حاکمیت به این درک نرسیده اند که افکار عمومی در رضایت، مدیریت، سلامت، اعتماد، ... جامعه تاثیر گذار هستند، و چه بخواهیم و یا نخواهیم، فضای مجازی و تمدن جدیدی که در حال رخ نمائی هر چه بیشتر است، مدیریت افکار عمومی را بدست خود گرفته است؛
فضای مجازی امروز خوب و بد را برای مان ترجمه می کند
بینش ها را دستخوش تغییر می کند
ارزش ها را هر طور که بخواهد تفسیر می کند
و کنش ها را هدایت و کنترل می کند
این است تمدن جدید!
چرا هنوز می خواهیم با شکل و فرم گذشته حال و آینده را مدیریت کنیم؟
اگر از طریق همین ابزار
بینش، ارزش، کنش ها را از زبان خود بیان نکنیم
دیگران بجای ما از ما خواهند گفت
اسلام را انها تعریف خواهند کرد
تشیع را ، اعتقادات را ، ایمان را ، کربلا و حسین را،
حقوق در اسلام را ، زن در اسلام را ، خانواده و جوان را
و هر چه داریم و نداریم را به روی دایره ای خواهند ریخت
و ما را برای خودمان تعریف و تفسیر خواهند کرد
کتابی در مورد اربعین و راهپیمائی اش می نویسند
کتابی در باره ولایت فقیه
کتابی درباره امر به معروف و نهی از منکر
تمدن جدید به کسی یا مکتبی یا چیزی اجازه و فرصت صبر نمی دهد
راه خود را به سرعت می پیماید و در یک مسابقه نفس گیر می تازد
و این مقتضای دنیای اطلاعات و سرعت است
هر که سریعتر اطلاعات را ارائه کند و آن را کنترل و هدایت کند
او برنده است
ببینید پلیس را !
در یک مخمصه است! با زور قانون و شرع هم در یک مخمصه است
چرا ؟!
چون در مخمصه ای به نام فضای مجازی و افکار عمومی گیر افتاده است
پلیس تنها یک راه نجات دارد
ورود به مدیریت افکار عمومی و ارائه اطلاعات
تا محکوم و معدوم و جنایت کار پیروز مسابقه افکار عمومی نباشد
خطا و اشتباه که از افراد بدیهی و عادی است
آنها انسان هستند و مرتکب خطا می شوند
اما
پلیس به یکباره زیر سوال می رود!
چرا ؟
چون نمیتواند خود را از مخمصه اشتباه یک فرد یا افراد در مقابله با افکار عمومی نجات دهد
چرا ؟
چون کند است، چون سرعت در ارائه اطلاعات ندارد!
در آمریکا، پلیس بروی لباس و ماشین خود دوربین کار می گذارد و رفتارهای بشدت خشن و خلاف انسانیت خود را خودش منتشر می کند و آن را توجیه می سازد !
یعنی به هر حال نمی گذارد کسی زودتر از خود او
مچش را باز کند و غافلگیر شود!
پلیس صاحب اطلاعات و نمایش خود اوست
خود اوست که خود را به قضاوت می گذارد
... اما
پلیس فقط یک مثال بود
دولت هم، مجلس هم ، قوه قضائیه هم
و سپاه و ارتش و نهادهای فرهنگی و دینی دیگر هم همین حکم را دارند
قوه قضائیه که محل قضاوت کردن درباره افراد جامعه است
هروز در جامعه خود محکوم می شود
نه از سوی محکومین در دعاوی محکمه که طبیعی است!
از سوی اکثریت جامعه !
قوه قضائیه اجازه می دهد
خانواده محکوم به اعدام
یکروز قبل از اجرای حکم، با آبروی رهبری و قوه و رئیس آن بازی شود
و قوه بی توجه به این هزینه ای که مجموعه نظام در افکار عمومی می دهد، به اجرای حکم مشغول است
این یعنی نشناختن قدرت فضای مجازی و قدرت افکار عمومی
جامعه در التهابات خیالی بسر می برد
در توهمات
چون هر کودکی می تواند با یک حرکت در فضای مجازی جامعه را از سویی به سوی دیگر ببرد
مانند کاهی بروی آب
که با هر موجی به جهتی می رود
معلوم نیست اولویت های ما چه هستند
عقلانیت های پایه که مورد قبول همگان است کدام است ؟!
و موراد اختلاف کدامیک
مسائل حل نشده را به حال خود رها می کنیم
محمود سابق را رها کرده و به حکمت های آینده امید می دهیم
و نمی دانیم در این ایام بر سر ذهن و قلب این جامعه چه می آید و چه فکر می کند !
آبروی فلان بازیگر و سلبریتی و مدیر و قاضی فاسد و کذا و کذا را به آبروی نظام و کلیت آن ترجیح می دهیم
و دائم یکی را فدای همه می کنیم
تا کجا اینچنین ؟!
تکلیف ها باید روشن شود
تکلیف ها را مشخص کنیم
شاید بشود ادعا کرد که تنها شخصی که به افکار عمومی در سطح عام جامعه وقعی نهاده و آن را ضمن محترم شمردن با آن گفتگو کرده امام و آقا بوده و هستند، هر چند آن دو بزرگوار نیز در حال تجربه کردن بودند و هستند و باید توقعات را مناسب با توانایی ها و امکانات و دیگر عناصر سنجید
اما مهم آن است که پایین تر از رهبری، این مسئله را نمی فهمند اجمالا و از قضا رفتارهای امام جمعه تبریز از آن جهت مورد استقبال قرار گرفت که ایشان با افکار عمومی مواجه مثبت پیدا کرد و حوادث پیرامون خود را مدیریت و هدایت کرد
کثرالله امثالهم
#افکار_عمومی