چه شد که اینگونه شد؟ قصه ما به سامان نرسد مگر آنکه دل از غیر ببریم قصه ما مردم ما دولت ما حکومت از آنجا خراب شد که دل به غیر او بستیم وقتی گفتیم مسلمانیم وقتی عزادار حسین شدیم خب قواعد ما امتحان و ابتلاء ما فرق می کند در حدیث قدسی فرمود قسم به خودم نا امید می کنم آنکه به غیر من امید بست قصه ما از آنجا بی راه رفت که دل بست به حساب هایش به سرمایه گذار خارجی به فتح دل این و آن و نفهمیدیم که فرمود دست بر زانوی خود بگذار و از زمین خود بخور الحمدلله که پول نفت نیامد شاید از این خواب خام و خیال بیدار شویم وقتی همه ما ته دلمان غنج رفت که العاقبه روابط مان خوب می شود و پول سرازیر وقتی همه ما گفتیم، خدا کنه ما که بخیل نیستیم نفهمیدیم که به جنگ اعتقادات خود رفتیم نفهمیدیم با مسلمانی خود درافتادیم و در پی فرار از بند ولایت ... فعلا اما در ابتلاء مومنانه هستیم به امید آنکه بیرون نرانند از این گردونه این قصه و مردم را ... یا رب نظر تو برنگردد برگشتن روزگار سهل است https://eitaa.com/atraf_man