تأثیر عشق به خدا 🔻استادی بود که یکی از شاگردانش ذهنش را مشغول کرده بود؛ زیرا شاگرد روز به روز از نظر جسمی ضعیف‌تر و رنگ‌پریده‌تر می‌شد. گاهی نیز در هنگام درس چُرت می‌زد. 🔹روزی استاد بعد از پایان درس صدایش کرد و به‌صورت خصوصی از علت مشکلاتش پرسید: «بیمار شده‌ای؟» شاگرد پاسخ داد: «نه.» 🔸استاد باز هم علت را جویا شد که این حالت‌های تو از چه سبب است. آنقدر بر سؤال خود اصرار ورزید تا بالاخره شاگرد لب به سخن گشود و به شرط محرمانه‌ماندن سرّش، به استاد گفت: 👈سبب بی‌خوابی من این است که مدتی نور عشق خداوند سبحان در دلم تابیده است. روزها که سرگرم کارهای روزانه هستم، کمتر متوجه این مطلب هستم؛ ولی به‌محض اینکه شب فرامی‌رسد و آماده‌ی خوابیدن می‌شوم و دیگر کسی اطرافم نیست، شعله‌های عشق در دلم زبانه می‌کشد و آنچنان آتشم می‌زند که خواب را از چشمان می‌رباید و شروع می‌کنم به حرف زدن با خدا. می‌گویم: «خدا جانم، خدا جانم» و با الفاظ مختلف، با خدا معاشقه می‌کنم. برای همین، خواب از سرم می‌رود و با وجود اینکه خسته‌ام و به خواب نیاز دارم، تا صبح با خدا حرف می‌زنم. 🔺یکی از این شب‌ها که نام شیرین خدا را بر زبان جاری می‌کردم و لذت می‌بردم، یک‌مرتبه نوری از دهانم ساطع شد و از زمین تا عرش الهی بالا رفت؛ به‌طوری‌که انتهایی نداشت. در تمام این نور هم نوشته شده بود: «خدا جانم، خدا جانم.» وقتی این نور را دیدم، وحشت وجودم را گرفت و دیگر نمی‌توانستم تحمل کنم. افتادم و بی‌هوش شدم. پس از مدتی به هوش آمدم؛ ولی باز هم خوابم نمی‌بُرد. خلاصه، این احوال هنوز ادامه دارد. @abolhasanmahdavi