من بادیگارد نیستم
من صحنه را اینگونه می‌بینم: 🔷 شرایط کشور آبستن یک سلسه اتفاقات مهم است و به لحظه صفر تقاطع‌گیری از
حوادث زیر را در این بستر و تکه‌ای از این پازل ببینید: 1⃣ جریان‌سازی شاگردان فکری «سید جواد طباطبایی»، «حسین بشیریه» و «عبدالکریم سروش»، که اکنون بخش اعظمی از اساتید دانشکده‌های حقوق، علوم سیاسی و فلسفه‌های مضاف را تشکیل می‌دهند. آن‌هم در دانشگا‌ه‌های تراز اول کشور که قاعدتا مناصب اثرگذار علمی و اجرایی در قبضه فارغ‌التحصیلان همین دانشگاه‌ها خواهد بود. جبهه اساتید متاثر از طباطبایی و بشیریه و سروش و... که رسما مبلغان لیبرال دموکراسی در مجامع علمی ایرانی هستند، اکنون در حال تئوریزه کردن یک گفتمان علمی و پرورش نسلی از دانشجویان با آن تفکر هستند. بحث کانونی این تفکر در یک جمله خلاصه می‌شود؛ «مشروعیت هر قانون تنها متکی به خواست مردم است». عبارت دیگر این سخن اینچنین است: اگر اکثریت مردم موافق قانونی نبودند، دیگر مشروعیتی نخواهد داشت و اساساً آن گزاره دیگر قانون نیست که اطاعت از آن لازم باشد و تخلف از آن مستوجب مجازات!