تو در جنگل‌های ورزقان، در نقطه صفر مرزی چه کار می‌کنی مرد؟ 🔸صندلی نهاد ریاست جمهوری خار داشت که پشت آن ننشستی تا این شب عیدی، پیام تبریک برای این و آن ارسال کنی؟ 🔸خب سوار تویوتا لندکروز ضدگلوله می‌شدی و چند نفر آدم را پیدا می‌کردی و از بین‌شان ردی می‌شدی و صدای شاتر دوربین‌ها و تمام. 🔸به جهنم که پیرمرد روستای دیزج ملک از زمان رضاخان تا الان، یک فرماندار را از هم نزدیک ندیده. 🔸به جهنم که روستای کهنه‌لو به ورزقان یک جاده درست و حسابی ندارد. 🔸به جهنم که روستای کیغول یک درمانگاه ندارد و همین ماه پیش زن جوانی، قبل از رسیدن به زایشگاه شهرستان، بچه‌اش سقط شد. 🔸اقلا یک جای نزدیک با دسترسی هموار می‌رفتی سید! 🔸عد رفتی سراغ نقطه‌ای که کل مملکت بسیج شده‌اند برای پیدا کردنت؟ 🔸انصافت را شکر. 🔸می‌گویند آن‌جا باران گرفته. زیر باران دعا مستجاب است. 🔸دعا کن برای خودت 🔸دعا کن برای ما؛ 🔸پیرمرد روستای کهنه‌لو را که یادت نرفته؟ 🔸همان که هنوز یک فرماندار را هم از نزدیک ندیده؟ 🔸دعا کن سید! 🔸شب عید است...