دیشب با آقای خاتمی تماس گرفتم 👇ادامه ماجرای تخریب آیت الله احمد خاتمی 🔻پس از انتشار خاطره‌ای از کتاب «حجره شماره دو» درباره مواجهه آقای سیداحمد خاتمی در جنگ، برخی رزمندگان و جانشین سپاه قم در جنگ، شاگردان و دوستان ایشان شهادت به بارها حضور او در جنگ دادند. خاطرات و عکس‌های بسیاری نیز برایم ارسال شد. گرچه من نیز چندبار صحت اصل خاطره را از راوی و نویسنده کتاب جویا شده بودم. در تاریخ شفاهی موارد بسیار است که راوی، خاطره‌ای نقل و برخی دیگر آن را تکذیب و یا به شکل دیگری نقل می‌کنند. وظیفه پژوهشگر راستی‌آزمایی است. گاه این راستی‌آزمایی حتی به نتیجه‌ مشخص هم نمی‌رسد. و هر دو خاطره بلاتکلیف در تاریخ می‌ماند که می‌ماند... القصه! 🔻دیشب به آقای خاتمی زنگ زدم. توضیح دادم و او نیز اصل خاطره و حتی حضور در کنار آقای اقبالیان را تکذیب کرد. و خاطراتی از ده‌ها بار حضورش در جبهه نقل کرد که با خاطرات سایرین هم‌خوانی داشت و قطعا حق با اوست. 🔻گفت از صبح چندنفر پیشنهاد شکایت داده‌اند اما نپذیرفته و بخدا واگذار کرده. عذرخواهی کردم که خاطره‌ای را بدون راستی‌آزمایی منتشر کردم. گرچه شکایت را حق ایشان می‌دانم. لکن بنایی نداشت. گفتم مطلبم را صدها‌هزار نفر دیده‌اند! گفت عیبی ندارد... 🔻در تاریخ شفاهی از این موارد بسیار است. در کتب خاطرات رجال، سخن‌هایی در له و علیه افراد ثبت است. و راهی نیز جز ثبت آن نیست. وگرنه دیگر بایستی درِ تاریخ‌شفاهی را تخته کرد. بتصورم علاوه بر راوی، منتشر کننده نیز در قبال آن مسئولیت دارد. و من نیز در کتب و فیلم‌هایی که تولید کردم، همواره مسئولیت آنرا پذیرفته‌ام. 🔻بارها از سوی نهادهای امنیتی تحت فشار و مورد مواخذه قرار گرفتم که انتشار فلان مطلب را تکذیب و یا از آن عذرخواهی کنم اما چون دلیلی بر کذب بودن آن نیافتم هیچ‌گاه نپذیرفتم و هزینه‌ای بس گران دادم. اگر تاریخ‌نگار، فیلم‌ساز، روزنامه‌نگار و هرآنکه در رسانه هست، تحت فشارها کوتاه بیاید فاتحه‌اش خوانده است‌. لکن همانطور که معتقد به تاریخ‌نگاری شجاعانه هستم، برگشت صادقانه از مسیری اشتباه را نیز شجاعانه می‌دانم. پی‌نوشت: از همه صادقانه خواهشمندم این نوشتار را تا آنجا که می‌توانید منتشر کنید. ✍جواد موگویی ✅ کانال جامع خبری، تحلیلی، آموزشی باسواد رسانه ای 👇 https://eitaa.com/joinchat/3688300608Cf61f1be155