متاسفانه این داستان با تمام شواهدش کاملا واقعیه !😔❌ تو زلزله ی رودبار اتفاق افتاده 🖤💔 یه مرد قد بلند که داد میزد کسی زندس؟ ترسیدم ازش پشت تن بی جونِ مادرم قایمشدم ...دستامو گذاشته بودم جلوی دهنم که صدای هِق هِقمو نشنوه !💔 دیگه داشت بیخیال میشد بره که یهو پاش رفت روی عروسکم و آهنگش شروع به خوندن کرد ! سریع سرشو چرخوند و چشمش به چشمم افتاد و با لبخند عجیبی گفت پاشو ... دیگه نفهمیدم کِی بیهوش شدم چشممو که باز کردم دیدم تو خونه ی یه مرد غریبه ام که قرار بود ازین ببعد ... ادامه داستان واقعی👇 https://eitaa.com/joinchat/3367240459C7396aac2b7