"حکایتی برگرفته از مثنوی معنوی"
عبرتی برای آنان که دهان میدوزند
مردی برای خود خانه ای ساخت و از «خانه» قول گرفت که تا وقتی زنده است، به او وفادار باشد و بر سرش خراب نشود و قبل از هر اتفاقی وی را آگاه کند و خانه نیز پذیرفت.
مدتی گذشت. تَرَکی در دیوار ایجاد شد. مرد فوراً با گچ ترک را پوشاند.
بعد از مدتی در جایی دیگر از دیوار ترکی ایجاد شد و باز هم مرد با گچ تَرَک را پوشاند و این اتفاق چندین بار تکرار شد و روزی ناگهان خانه فرو ریخت.
مرد با سرزنش، قولی که گرفته بود را یاد آوری کرد و خانه پاسخ داد: "هر بار خواستم هشدار بدهم و تو را آگاه کنم، دهانم را با گچ گرفتی و مرا ساکت کردی؛ این هم عاقبت نشنیدنِ هشدارها! "
◀️ برای بقای داشته های خود، گوش شنوا داشته باشید!
@bashirseraj