متن زیر را حتما بخوانید. در گزارش ها آمده که در مراسم ازدواج ام‌فضل با امام جواد(ع)، به دستور مامون، نوازنده‌اي به نام «مخارق» دعوت شده بود که صدايي جذاب و ريش بلندي داشت و هنگام آواز خواندن، از لوازم موسيقي و ابزار نوازندگي بهره مي‌گرفت. او مأموريت داشت امام را با فضاي آن جمعِ غافل و آلوده، هماهنگ کند. وي که به مأمون قول داده بود با استفاده از هنرش، دل امام را بربايد و ايشان را به لذتهاي ظاهري مشغول کند، در مقابل ايشان نشست و عود ‌نواخت و آواز ‌خواند. پس از مدتي که نتوانست به اهدافش برسد، با بي‌توجهي ايشان مواجه شد. حضرت سرش را پايين انداخته، به راست و چپ نمي‌نگريست؛ ناگهان سرش را بلند کرد، نهيب زد: «اتَّقِ اللَّهَ يا ذَاالْعُثْنُونِ؛ اي ريش بلند! از خدا بترس!» در همان لحظه، عود از دستش افتاد و تا زمان مرگ نتوانست از دستانش بهره گيرد. پس از مجلس، مأمون از حالش جويا شد؛ مخارق گفت: «هنگامي که ابوجعفر بر من فرياد زد، بر وجودم ترس و لرزي افتاد که هرگز آن خوف و هراس از من جدا نمي‌شود.» (کليني، 1407، ج1: 494). لطفا انتشار دهید... @bashirseraj