عبد اللَّه بن مغیره نقل می‌کند: موسی بن جعفر(ع) در سرزمین مِنی به زنی رسید که به دلیل از دست‌دادن گاو خود گریه می‌کرد و فرزندانش هم در اطراف او به زاری مشغول بودند. امام(ع) علت را پرسید. زن گفت: من فرزندانی یتیم دارم و گاوی داشتیم که خرج زندگی من و کودکانم از آن تأمین می‌شد. اکنون آن گاو مرده و من و فرزندانم از آن محروم شدیم و راه دیگری نداریم. امام فرمود: آیا می‌خواهی آن‌را برای تو زنده کنم؟! به آن زن الهام شد که بگوید: آری ای بنده خدا! حضرت‌شان(ع) به کناری رفت و دو رکعت نماز خواند و دست خود را بلند نمود و لب‌های مبارک‌شان را تکان داد، سپس گاو را صدا زد و با پنجه‌ی پایش به گاو زد، گاو بلند شد و ایستاد. وقتی نگاه زن به گاو افتاد، فریادی کشید و گفت: به پروردگار کعبه! این مرد عیسی بن مریم است! حضرت(ع) میان مردم رفت و از آن‌جا دور شد.[۱] سند این روایت صحیح و مورد اعتماد است؛[۲] [۱]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ۱، ص ۴۸۴، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. [۲]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ‌ج ۶، ص ۶۶، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق. @bashirseraj