معرفی کتاب: "اغفالِ علم" " THE SCIENCE DELUSION" نویسنده؛ روپِرت شِلدریِک RUPERT SHELDRAKE در باره نویسنده شِلدریِک در بیوگرافی مختصری که از خود ارائه میدهد میگوید از زمان بچگی (بواسطه پدرش که بوسیله یک میکروسکوپ با او به کشف دنیای میکروسکوپی مشغول میشود) و در مدرسه به علم علاقمند بوده و در کالج آنرا خوانده بود. سپس از دانشگاه کمبریج در بیوشیمی فارغ التحصیل شده و بلافاصله به هاروارد رفته و تاریخ و فلسفه علم را تحصیل میکند. بعد به کمبریج باز گشته و دوران دکترای خود را شروع میکند. میگوید طی این پروژه به تعدادی دست یافته های جدید رسیده بود. کل موضوع تحقیقش این بود که سلولهای گیاهی با مرگ خود تغییراتی ساختاری در انتقال آب در درون گیاهان ایجاد میکنند که نهایتا منجر به رشد گیاه میشوند. بعد از دکتری پستهای متفاوتی را میگذراند و آخر سر از طرف "انجمن سلطنتی" بریتانیا (THE ROYAL SOCIETY) بعنوان استاد برگزیده میشود. وی میگوید، تمام عمر بزرگسالانه اش را بعنوان یک عالِم (scientist) سپری کرده است و به اهمیت علم "ایمان" دارد. در عین حال میگوید هی بیشتر و بیشتر متوجه شده است که علوم آن حالت، جوهر، و بشاشیت و تازگی خاص و اولیه خود را از دست داده اند. شاید جالب باشد بدانیم شِلدریِک یک تجربه تلخ شکست را نیز در پرونده فعالیتهای علمی خود (در همکاری با فرانسیس کریک، یکی از دو کاشف DNA) دارد. شِلدریِک ده ها مقاله و کتاب نگاشته و در صدها کنفرانسهای بین المللی سخنرانی کرده است. در مقدمه کتاب آمده: "بزرگترین فریب این است که علم همه جوابها را دارد." شِلدریِک سپس، نگاهِ تنگ و تک زاویه ایِ ماتریالیستی در علم را برجسته میکند. اما همزمان مشاهده میکند که دستگاه باوری که فکر علمی را تنظیم میکند خود متعلق به ایدئولژیهای قرن نوذدهمی است. او ایدئولژی و فلسفه ماتریالیسم را زیر سوال میبرد. او قبول نمیکند که طبیعت فقط یک دستگاه مکانیکی باشد، و برای اثبات نظریه ها و تئوریهای خودش از آرایِ فیلسوفان و تاریخ نگارانِ علم، مثل کارل پوپر یا توماس کوئِن، در تحلیلاتش بهره برده است. شِلدریِک این ایده را که علم با دین همخوانی ندارد رد کرده و برای اثبات این فکر فرانسیس بِیکِن (طراح روش علمی the scientific method) را شاهد میاورد. به نقل از بیکن، شلدریک میگوید، در اولین کتاب انجیل دانشِ علمی مشروعیت دارد. به گفته شلدریک بیکن بر این بود که تسلط انسان بر طبیعت قدرت خداوند را دوباره نشان میدهد. بیکن در کتاب "آتلانتیس جدید" خود به شرح یک اتوپیای تکنوکراتی میپردازد که در آن تمام تصمیمات در دست طبقه دانشمندان (scientific priesthood) قرار میگیرد. این گفته که "دانش قدرت است" (knowledge is power) به بیکن نسبت داده شده است. شلدریک این ایده را که علم میتواند همه چیز را بداند مثل یک رویا تشریح میکند. در نگاه شلدریک فلسفه ماتریالیسم در قرن نوذدهم توانست خود را به فلسفه غالب در علم تبدیل کند. @bashirseraj