وصیت نامه شهدا و محمد حسین هفت و نیم ساله دیشب دیر وقت بود که به خونه رسیدیم. میخواستم برای محمدحسین کتاب قبل از خوابش رو بخونم که دیدم کاغذ و خودکار به دست گرفته. گفتم چی می نویسی؟ زیر چشمی نگاهی کرد و لبخندی زد و رفت روی تختشو و تکیه به دیوار و کاغذ روی زانو شروع کرد به نوشتن . به مادرش گفت دارم وصیت نامه می نویسم. جالب بود برام متن زیر :