توصیفهای مبالغهآمیز از ولایت فقیه
ولایت فقیه یکی از مهمترین موضوعات فقهی، حقوقی و سیاسی زمانهی ما به شمار میرود. از این رو طبیعی است که در کانون توجه قرار داشته باشد و پیرامون آن بحثهای بسیاری صورت گیرد. بخشی از مباحث پیرامونی مسألهی ولایت فقیه نیز بیان توصیفات مبالغهآمیز دربارهی آن است. این توصیفها دلایل گوناگونی دارد؛ مثلاً گاهی امر بر گویندگان مشتبه شده و برداشت نادرستی از موضوع دارند. گاهی از روی محبت و ناتوانی در کنترل احساسات غلوّ میکنند. گاهی با هدف دفع تبلیغات و هجمههای دشمنان مبالغه میکنند تا کوبنده و حماسی سخن گفته باشند.
ولایت فقیه مایهی قوام جامعهی اسلامی و عمود خیمهی انقلاب است و به همین دلیل، مواجههی غیر علمی و غلوّآمیز با آن پیامدهای بسیاری دارد. از جمله اینکه دوستان را به اشتباه میاندازد یا منتقدان را به موضعگیری غیر منصفانه و انکار اصل موضوع وامیدارد یا بهانهی خوبی به دست مخالفان میدهد.
توصیفهای مبالغهآمیز ممکن است دربارهی شخصیت و اوصاف ولی فقیه صورت گیرد. مانند این که بعضی اوصاف اختصاصی معصومین علیهمالسلام را بر او تطبیق میدهند. رهبر معظم انقلاب بارها و مکرراً به این قبیل توصیفها واکنش نشان داده و از آن گلایه کردهاند. ایشان در واکنش به یکی از این توصیفها اظهار داشتهاند: «مبادا آن صفاتی، خصالی، مناقبی که متناسب با وجود ولیّعصر ارواحنافداه هست، اینها را تنزل بدهیم در سطح انسانهای کوچک و ناقصی مثل این حقیر و امثال این حقیر»۱
ولایت مطلقه به معنی آن نیست که رهبری هر وقت که اراده کند، میتواند آن ساز و کار را نقض کند. رهبری به نظم حقوقی کشور ملتزم است. با این همه ممکن است نظام دچار معضلی شود که ساز و کار پیشبینی شده در قانون نتواند آن را حل نماید.
ایشان همچنین در مناسبتی دیگر بیان فرمودهاند: «وقتی کسانی اسم مبارک امیرالمؤمنین علیهالسلام یا اسم مبارک ولیّعصر روحیفداه را میآورند، بعد اسم ما را هم دنبالش میآورند، بنده تنم میلرزد.»۲
البته مقصود نگارنده از توصیفهای مبالغهآمیز جملاتی نیست که از روی ارادت و با هدف تکریم ولیّ امر مسلمین بیان میشود. اظهار محبت دربارهی کسی که بار سنگین ادارهی جامعهی اسلامی را در عصر غیبت بر دوش میکشد، امری لازم و قابل ستایش است. بهویژه وقتی دشمنان در تلاشند تا جایگاه رهبری را تضعیف کنند. لکن همانطور که رهبر انقلاب فرمودهاند، اظهار محبت نباید موجب بیان تعابیر و اوصاف مبالغهآمیز شود.۳
توصیفهای مبالغهآمیز گاهی مربوط به اختیارات ولیّ فقیه است. در برخی از این توصیفها، گوینده چنان غلوّ میکند و موقعیتی را برای ولیّ فقیه تعریف مینماید که حتی بر خلاف نصوص شرعی و حکم عقل سلیم است. این رفتار در واقع به تضعیف ولایت فقیه منجر میشود، زیرا زمینهی پذیرش آن را نزد بعضی از مردم و بهویژه جوانان تحصیلکرده از بین میبرد. چنین توصیفاتی را متأسفانه گاهی بعضی موجّهین باسواد نیز بیان میکنند که تبعات بیشتری دارد.
باری! نگارنده بر مبنای وظیفهی روشنگری و دفاع صحیح از نظریهی ولایت فقیه، بعضی توصیفهای مبالغهآمیز را در این نوشته ذکر میکند و آن را مورد نقد قرار میدهد. انتظار میرود نوشتار کنونی بعضی سوء تفاهمها را رفع کند و به روشنشدن حقیقت کمک نماید. صاحب این قلم سرمایهی علمی خود را ناچیز میداند و از نقد خوانندگان گرامی استقبال مینماید.
۱. ولایت بر شریعت یا مجری شریعت؟
بعضی به گونهای سخن میگویند که گویا شرع مقدس نیز تحت ولایت فقیه است و او همانطور که بر مردم و اموال آنان ولایت دارد، بر احکام شرعی نیز ولایت دارد و میتواند آن را تغییر دهد یا هر وقت که خواست، آن را تعطیل نماید. این سخن مبالغهای بیش نیست و ولیّ فقیه مجری شریعت است و ولایت او در چهارچوب احکام شرع مقدس است. او یا هیچکس دیگر، حتی رسول گرامی اسلام صلّیاللهعلیهوآله نمیتواند حکمی از احکام اسلام را تغییر دهد.۴ اصولاً حکومت در اسلام مطلوبیت ذاتی ندارد و وسیلهای برای اجرای احکام اسلام است.۵ به همین دلیل، حضرت علی علیهالسلام حکومت و فرماندهی بر مسلمانان را از کفش وصلهدار خود بیارزشتر میداند، مگر آنکه از طریق آن بتواند حقی را برقرار و باطلی را بردارد.۶
پادکست: نوح کشتیبان