هدایت شده از -آقا و خانم مُنیبْ-
19.36M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
حق بدهید حسادت کنیم. بغض گلویمان را پر کند و دلگیر شویم. قبول کنید خدا خیلی دوست‌تان داشت. اخلاص که به کلمات دهان پر کن و جملات تکراری کتاب ها نیست. دل بدهی، یکرنگی و صفا را می‌شود در همین فیلم‌های زیر خاکی دید. خیلی خوش به حالتان بود. حداقل رفقایتان همه جانشان را فدایتان می‌کردند. دل و دین و دنیایشان شده بود خدا. پس وقتی که شما را برای خدا می‌خواستند، حق برادری را هم به جا می‌آوردند. افسوس که زمان به عقب باز نمی‌گردد. چقدر دلم می‌خواهد چشمانم را ببندم، در همین لحظات میان صفوف شما بنشینم و با حرف های حاج احمد زار بزنم. یقین دارم آنجا که می‌گوید نام منطقه «یابن الزهرا» شد، در و دیوار هم اشک می‌ریزند. با شما هستم پروانه های بال گشوده در کربلای چهار! نکنند ما را فراموش کنید. می‌خواهیم با شما عقد اخوت ببندیم. دوست و دشمن می‌دانند نامردی در مرام شما نیست. اهل آسمان که زیر قولشان نمی‌زنند. تا آخر پای رفاقتشان می‌مانند. |خرمشهر،کربلای چهار،دی ماه ۶۵| -گمنام۶۱-