34.49M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
سال سوم هجری نیمه ماه رمضان اولین فرزندمان به دنیا آمد خیلی شبیه پیامبر بود .💫 فاطمه دوست داشت اسمش را زودتر انتخاب کنم من پیش دستی نمیکنم بهتر است پیامبر اسمش را بگذارند . وقتی پیامبر به خانه ما آمدند سلما پسرم را در بافت زردی قنداق کرد و به دست پیامبر داد . 🌱 در گوش راست پسرم اذان و در گوش چپش اقامه گفتند . _علی اسمش را چه گذاشتید ؟ _هنوز هیچی ، دوست داشتیم شما انتخاب کنید . به پیامبر وحی شد - مقام علی نسبت به تو به منزله هارون برای موسی است . اسم پسر هارون را روی پسرش بگذار 🌜 ایشان نام فرزندمان را هم وزن شَبَّر «حسن» گذاشتند . بوی آرد سرخ شده می آمد و اسپند که مادرم دور سر فاطمه و حسن میگرداند حسن را بغل کردم و حرزش را به قنداقش سنجاق کردم ام ایمن با یک بشقاب تلبینه داخل اتاق آمد و آن را جلوی فاطمه گذاشت و هم وزنش نقره صدقه دادیم🪐 بعد روز هفتم برایش گوسفند عقیقه کردیم و مهمانی دادیم موهای سرش را تراشیدیم هم خلوق به سرش مالیدیم.. 📚:حیدر ◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇ 🎐بسیج‌ دانشجویے پردیس‌ فاطمه‌ الزهرا {س} اصفهان https://zil.ink/basij_pfz_esf