این احتمال وجود دارد که برای حساسیت‌زدایی از رویکرد و عملکرد ایالات متحده، تقسیم کاری نامرئی میان آمریکا و متّحدان و مؤتلفان آن تعریف شده باشد و طیفی از اقدامات شامل فعال‌سازی مکانیزم ماشه توسط اروپا تا اجرای یک عملیات نظامی توسط اسرائیل، ظاهراً مستقل از طرف مذاکره‌‌ی اصلی یعنی آمریکا، به وقوع بپیوندد بدون آن که آمریکا مسئولیت شراکت در این اقدامات را برعهده بگیرد. ۸- در شرایط کنونی یک توافق مطلوب برای ایران Less-For-Less است که عملاً توافقی موقّت، شکننده و محدود است. در حالی که برای ایالات متحده یک توافق مطلوب، Longer & Stronger است و قاعدتاً باید توافقی بلندمدت، نامحدود، و جامع باشد. این موضوعی است که شاخص‌ترین دمکرات‌ها (مانند جان کری) نیز با آن توافق حداکثری دارند. در عین حال ایالات متحده می‌داند که ایران احتمالاً در پی خرید زمان است و برای رسیدن به یک توافق حداقلی عجله‌ای ندارد؛ زیرا زمان به سود ایران است. در حالی‌که برای ایالات متحده، وضعیت معکوس است و ترامپ زمان زیادی برای نیل به یک توافق مستحکم و طویل‌المدت با ایران ندارد. ۹- ایران اعلام کرده که صرفاً بر سر برنامه‌ی هسته‌ای خود مذاکره می‌کند. درحالی که ایالات متحده پیش از آغاز مذاکرات اعلام کرده بود که موضوعات مذاکره برای آمریکا فراتر از پرونده هسته‌ای و چندوجهی است. کمااینکه در «یادداشت ریاست‌جمهوری» که ترامپ امضای خود را پای آن گذاشته، به وضوح منعکس شده است که موضوعات مورد نظر آمریکا فراتر از پرونده‌ی هسته‌ای ایران است. ۱۰- با آغاز مذاکرات میان ایران و آمریکا، در سخنان مقامات ایالات متحده مکرّراً دیده شده است که بحث محدودسازی سفت و سخت برنامه‌ی هسته‌ای ایران شامل تعطیل کردن چرخه‌ی غنی‌سازی یا اعمال کنترل شدید بر غنی‌سازی با درصد پایین (مطابق توافقی که در برجام صورت گرفته بود) مهم‌ترین دستور کار ایالات متحده در گفتگوهای جاری است و ترامپ نیز مدام بر این امر تأکید می‌کند که ایران نباید به بمب اتمی دست یابد. درواقع بحث موشکی و منطقه‌ای در گفتار مقامات آمریکایی به ظاهر کم‌رنگ شده است. چنان که در آستانه‌ی دومین نشست ایران و آمریکا در رم، استیو ویتکاف، فرستاده ترامپ برای گفتگو با ایران، در مصاحبه‌ای به صراحت اظهار کرد که «محدودسازی غنی‌سازی ایران به ۳.۶۷٪» و «جلوگیری از تسلیحاتی شدن توان هسته‌ای ایران» دو هدف اصلی ایالات متحده از گفتگو و توافق فوری با ایران است. بنابراین، برخلاف اظهارنظرهای متنوّع پیشین مقامات ایالات متحده، تا این‌جای مذاکرات، طرح بحث صریح محدودسازی کلیت توان موشکی و رویکرد منطقه‌ای ایران، در گفتار مقامات آمریکا برجسته نیست، و محدود کردن توان هسته‌ای ایران به همان میزانی که در برجام ۲۰۱۵ قید شده، محور مذاکرات ایران و آمریکا در دو نشست تاکنونی بوده است. اما این فرض که آمریکا در ادامه نیز به محدودسازی توان هسته‌ای ایران بسنده می‌کند، زیادی خوشبینانه است. به بیان دیگر، محدود کردن توان موشکی ایران برای راستی‌آزمایی رفع خطر تسلیحاتی شدن توان هسته‌ای ایران، مرحله‌ی بعد در روند پلّکانی مذاکرات جاری خواهد بود. ۱۱- سیاست خارجی بیسمارکی ترامپ، علی‌رغم این‌که در ظاهر با خرق عادت در برخی عرصه‌ها همراه بوده است، اما در باطن نسبتی با آرمان‌گرایی ندارد؛ بلکه به عکس، سیاستی واقع‌گرایانه است که بر تعادل قدرت و مدیریت حوزه‌های نفوذ خود تمرکز دارد‌ و طبعاً از انواع ابزارهای اقتصادی، دیپلماتیک و نظامی برای پیشبرد اهداف ایالات متحده در تنش‌ها و منازعات جاری استفاده می‌کند. صلح مورد نظر ترامپ نیز از دل چنین روندی محصَّل می‌شود. ترامپ در سیاست به اصطلاح «خاورمیانه‌ای» خود نیز، رویکردی شبیه به سلف خود نیکسون دارد. احیای شکلی از «دکترین دوستونی» در همکاری با متحدان کلیدی خود مانند اسرائیل و مؤتلفان قدیمی نظیر عربستان سعودی و دیگر کشورهای میانه‌رو عربی برای مهار نفوذ منطقه‌ای ایران، به موازات تعقیب پروژه‌ی پیمان ابراهیم، جلوه‌ای از این شباهت است. ترامپ مهار ایران به مثابه یک قدرت منطقه‌ای را ذیل همین سیاست «خاورمیانه‌ای» خود دنبال می‌کند. اگرچه همین رویکرد نیز آبستن پیچیدگی‌های فراوانی است که عملاً آئینه‌ای از تغییرات حادثه شده در توازن قوا در متطقه، به ویژه پس از هفتم اکتبر ۲۰۲۳ است. ۱۲- آشکار شدن نشانه‌های یک نظم ژئوپولتیکی جدید در منطقه، رابطه‌ی مستقیمی با راهبرد منطقه‌ای ایران به ویژه پس از «طوفان‌الأقصی» در هفتم اکتبر ۲۰۲۳ دارد. ┅═✧❁🇮🇷❁✧═┅┄ @basijpress_ir