هدایت شده از نشریه صدر
ما حاج قاسم را در این سفر مهربان‌تر از شنیده‌ها و دیده‌ها یافتیم... مهرش را در دلمان هدیه‌ای از طرف خدا دانستیم و از آن همچون امانتی با ارزش نگهداری کردیم و نگهداری خواهیم کرد. لحظه به لحظه سفر در حالی که کرمان بودیم ولی کربلا بود؛ مسیر منتهی به مزار حاج قاسم، آمیختگی صدای جمعیت زیادی از زائران و موکب‌ها یادآور حال و هوای اربعین بود. حاج قاسم سلیمانی همه جای مسیر زنده‌تر از همیشه می‌خندید و چشمان منتظرش چشم به راه زائرانش بود و با مهربانی تمام، تک تک ما را همراهی می کرد. ما دلمان رضایت به رفتن نمی‌داد و شاهد حرف من، برگشتن‌های مکرر ما سمت مزار حاج قاسم بود و نگاهی بی‌تاب و عاشق! فاصله چندانی با شهادت نداشتیم و ماییم و این سؤال‌ها که چه شد که آنها رفتند و چه شد که ما ماندیم... فائزه رحیمی عزیزم، شهادت مبارک! تو که آرزویش را داشتی و آرزویت تو را در آغوش خود کشید، حالا ماییم و مسیر تو و زندگی که ناگهان به پایان خواهد رسید. کاش که خوب زندگی کنیم و مثل تو خوب به پایان برسیم... راوی: فاطمه عامری رشته نیازهای ویژه مرکز امام خمینی(ره) کاشان 🖋صدر، صدای قلم تحول... https://eitaa.com/sadr_journal